امروز در قالبهای ملی و مصالح و منافع مليتهايی معين عنوان میشود .ناسيوناليسم يا مليتخواهی رايجترين و پر خريدارترين مكتب روز گرديدهحتی ايدئولوژيهای اجتماعی و سياسی كه در اصل مغاير با رنگ ملی بودهاند ،اگر حركت و جنبشی را پايه گذاری كرده اند ، باز به نهضت خود رنگ ملی وناسيوناليستی میدهند . برای ما ايرانيها نيز ، از طرف ديگر ، مسئله مليت يك موضوع روز است. ما گرچه مليت و وطنمان در معرض هجوم و تجاوزی قرار نگرفته است ،معذلك ، اختلاف و تناقضی در تلقی افراد نسبت به مليت ايرانی وجود دارد. در حال حاضر ، دو عنصر نژادی و اسلافی مربوط به ما قبل چهارده قرن اخيرو ديگری عنصر فكری و مذهبی و سنن اجتماعی و فرهنگ مربوط به اين چهاردهقرن . ما ، به لحاظ ريشه های طبيعی و نژادی به اقوام آريايی وابستگیداريم ، و از لحاظ ساختمان فكری و فرهنگی و سنن و نهادهای اجتماعی بهاسلام ، كه از ناحيه ای غير از نژاد آريايی آمده است . اگر قرار باشد كهدر تعريف و تمايز يك مليت به عنصر نژاد و اسلاف دور اصالت بدهيم :راه و روش و آينده ما ملت ، در شرايط حاضر ، چيزی خواهد بود ، و اگرعنصر نهادهای اجتماعی و نظام فكری چهارده قرن اخير را در تعريف مليتاولويت دهيم ، خط مشی و آينده ما چيز ديگری خواهد بود . اگر در تعيينحدود مليت ايرانی عنصر آريايی اساس قرار گيرد نتيجه و حاصلش ، درآخرين تحليل ، نزديكی و خويشاوندی با جهان غرب است ، و اين خويشاوندی ونزديكی برای خود آثار و تبعاتی در خط مشی ملی و سياسی ما دارد كه عمده آنبريدن از همسايگان و ملل اسلامی غير آريايی و گرايش به سوی اروپا و غرباست ، در اين صورت ، غرب استعمارگر برای ما خودی ميشود و اعرابمسلمان نسبت به ما بيگانه . و به عكس ، اگر نظام فكری و مسلكی ونهادهای اجتماعی چهارده قرن اخير را ملاك مليت خود قرار دهيم ، تكليف وخط مشی ديگری برايمان پيدا میشود . و آن وقت عرب و ترك و هندو واندونزی و چينی مسلمان نسبت به ما خودی و غرب غير مسلمان ، بيگانهمیشود . پس بحث در مليت ، يك بحث آكادميك خالص نيست ، بحثی است واقعیو مرتبط با رفتار و خط مشی و سرنوشت و آينده يك واحد اجتماعی و سياسیكه امروزه ملت ايران نام دارد ، و جا دارد كه مطرح گردد و دنبال شود . |