تا چه رسد كه در آن رواق تدريس كرده باشد بلكه اساسا اسكندريه بعد ازارسطو تاسيس شده ، زيرا اسكندريه بعد از حمله اسكندر به مصر تاسيس شد .طرح اين شهر در زمان اسكندر ريخته شد و شايد هم در زمان او آغاز بهساختمان شد و تدريجا به صورت شهر در آمد . ارسطو معاصر اسكندر است .پس خواه عبداللطيف شخصا به اين نقل اعتماد داشته و خواه نداشته استاين نقل ضعف مضمونی دارد يعنی مشتمل بر مطلبی است كه از نظر تاريخیقطعا دروغ است و آن تدريس ارسطو در رواق است . اگر يك نقل و يكروايت مشتمل بر چند مطلب باشد كه برخی از آنها قطعا دروغ باشد نشانهاينست كه باقی هم از همين قبيل است ، سوخته شدن كتابخانه اسكندريهوسيله مسلمين از نظر اعتبار نظير تدريس ارسطو در آن محل است .پس نقل عبداللطيف هم ضعف سند دارد ، زيرا فاقد سند و مدرك است ، وهم ضعف مضمونی دارد زيرا مشتمل بر يك دروغ واضح است ، و هم ضعف بيانیدارد ، زيرا به گونهای بيان شده كه نشان ميدهد خود او هم به آن اعتمادندارد . علاوه بر همه اينها ، اگر عبداللطيف در عصر فتح اسكندريه میزيست ، (قرن اول هجری ) و يا لااقل در عصر مورخينی میزيست كه فتوحات اسلامی ازجمله فتح اسكندريه را بطريق روايت از ديگران در كتب خود گرد آوردهاند (قرن دوم تا چهارم هجری ) اين احتمال میرفت كه اتفاقا عبداللطيف باافرادی برخورده كه بی واسطه يا مع الواسطه شاهد جريان بودهاند و برایعبداللطيف نقل كردهاند ، و ديگران به چنين افرادی برنخورده اند ولیعبداللطيف كتاب خود را در اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم تاليف كردهاست ( 1 ) يعنی با حادثه فتح اسكندريه كه در حدود سالهای 17 و 18 هجریواقع شده نزديك به ششصد سال پاورقی : ( 1 ) در سال 603 از تاليف آن فارغ شده است شبلی نعمان ، رساله "فتح اسكندريه " صفحه . 28 |