آشكار و پنهان جنگ كنند ، و فرمان حضرت رسول را به همه مسلمانانبرسانند . فيروز ، دادوية ، و جشيش ديلمی فرمان پيغمبر را به همهايرانيان رسانيدند . ديلمی گويد : ما شروع كرديم به مكاتبه و دعوت مردم كه خود را برایجنگ با اسود عنسی مهيا سازند . در اين هنگام اسود از جريان مطلع شد وبرای ايرانيان پيامی فرستاد و آنها را تهديد كرد كه اگر با وی سر جنگ وستيز داشته باشند چنان و چنين خواهد شد . ما در پاسخ وی گفتيم : هرگز سرجنگ با شما نداريم ، ولكن اسود به سخنان ما اعتمادی پيدا نكرد و هموارهاز ايرانيان بيم داشت كه امكان دارد وی را از پای در آورند . در اين گير و دار نامه هايی از " عامر بن شهر " و " ذی زود " و چندجای ديگر رسيد ، مردم در اين نامه ها ما را به جنگ با اسود تشويقمیكردند و نويد مساعدت و همراهی میدادند سپس مطلع شديم كه حضرت رسولبرای جماعتی ديگر نيز نامه نوشته اند و فرمان داده اند كه از فيروز ودادويه و ديلمی پشتيبانی كنند ، و آنان را در مقابل اسود كذاب يارینمايند . از اين رو ما در ميان مردم پشتيبان پيدا كرديم . توطئه ايرانيان برای كشتن اسود عنسی اسود عنسی از توطئه ايرانيان احساس خطر كرد و دريافت اين موضوع بهجای حساسی خواهد رسيد . جشيش ديلمی گويد : آزاد ، زن شهر بن باذان كه درتصرف اسود بود ما را بسيار مساعدت میكرد و راهنماييهای وی ما راسرانجام پيروز گردانيد . ديلمی گويد : به آزاد گفتم : اسود شوهر تو راكشت و همه خويشاوندانت را هلاك كرد و از دم شمشير گذرانيد و زنان راتصرف كرد . آزاد كه زنی با غيرت و شهامت بود گفت : به خدای سوگند كهمن مردی را مانند اسود دشمن نمی دارم . اسود مردی بی رحم است و هيچ حقیرا از خداوند مراعات نمیكند و به محرم و نامحرم عقيده ندارد . آزاد گفت : شما تصميم خود را با من در ميان گذاريد ، من نيز آنچه |