بر قرآن ، تحقق پيدا كرد و خداوند به جای آنها موالی يعنی ايرانيان را فرستاده و آنها از جان و دل اسلام را پذيرفتند " ( 1 ) . باری مقصود ما فعلا اين نيست كه بگوييم آن قوم ديگر ايرانيان بودند و يا غير ايرانيان ، بلكه اين را میخواهيم بگوييم كه از نظر اسلام قوم عرب و غير عرب از نظر قبول يا رد اسلام مساوی بودند ، و حتی عربها به خاطر بی اعتناييهايی كه به اسلام میكردند ، كرارا مورد سرزنش واقع میشدند ، اسلام میخواهد به اعراب بفهماند كه آنها چه ايمان بياورند و چه نياورند ، اين دين پيشرفت خواهد كرد ، زيرا اسلام دينی نيست كه تنها برای قوم مخصوصی آمده باشد . مطلب ديگری كه در اينجا خوب است تذكر داده شود اين است كه اين امر يعنی خروج يك عقيده ، يك فكر ، يك دين و يك مسلك از مرزهای محدود ، و نفوذ در مرزها و مردم دور دست اختصاص به اسلام ندارد ، همه اديان بزرگ جهان ، بلكه مسلكهای بزرگ جهان ، آن اندازه كه در سرزمينهای ديگر مورد استقبال قرار گرفتهاند در سرزمين اصلی كه از آنجا ظهور كرده اند مورد استقبال قرار نگرفتهاند . مثلا حضرت مسيح در فلسطين منطقه ای از مشرق زمين به دنيا آمد و اكنون در مغرب زمين بيش از مشرق ، مسيحی وجود دارد . اكثريت عظيم مردم اروپا و آمريكا مسيحی هستند ، آنها حتی از لحاظ قاره و منطقه نيز با حضرت مسيح جدا هستند ، بر عكس خود مردم فلسطين يا مسلمانند يا يهودی ، اگر مسيحی وجود داشته باشد بسيار كم است . آيا مردم اروپا و آمريكا نسبت به دين مسيح احساس بيگانگی میكنند . من نمی دانم چرا خود اروپائيان كه القا كننده اين افكار تفرقه انداز هستند هرگز درباره خودشان اينجور فكر نمی كنند و فقط به ابزارهای استعماريشان پاورقی : |