آنها سرچشمه گرفته است ، با آن مبارزه كنند ؟ آن را اجنبی و بيگانهبدانند ؟ يا اينكه به حكم دو اصل مزبور : يكی اينكه اين اعلاميه رنگ وبوی ملت خاصی ندارد ، ديگر اينكه ملت آن را پذيرفته است ، بايد آن راخودی و غير اجنبی بدانند . عكس اين مطلب را نيز میتوان در نظر گرفت ، يعنی ممكن است آيين ومسلك و مرامی از ميان ملتی برخيزد اما " ملی " شمرده نشود ، از باباينكه رنگ يك ملت ديگر را دارد ، يا از راه اينكه مورد قبول اين ملتیكه از ميان آنها برخاسته واقع نشده است ، مثلا كيش مانوی و مسلك مزدكیاز ميان ملت ايران برخاسته است ولی نتوانسته است پشتيبانی ملت را بهدست آورد ، به همين جهت اين دو مسلك را نمی توان يك پديده علمی بشمارآورد . اساسا اگر اينگونه امور را به اعتبار ابداع كنندگان و پيروان معدودشانملی به حساب آوريم عواطف و احساسات اكثريت را ناديده گرفتهايم .از مجموع مطالبی كه گفته شد دانسته میشود كه از نظر احساسات ملی وعواطف قومی نه هر چيزی كه از وطن برخاست جنبه ملی پيدا میكند ، و نه هرچيزی كه از مرز و بوم ديگر آمده باشد بيگانه بشمار میرود ، بلكه عمده آناست كه ، اولا بدانيم آن چيز رنگ ملت بالخصوصی دارد ، يا بی رنگ استو عمومی و جهانی است ، ثانيا آيا ملت مورد نظر ، آن چيز را به طوع ورغبت پذيرفته است يا به زور و اكراه ؟ اگر هر دو شرط جمع شد آن چيز خودی و غير اجنبی به شمار میرود و اگر ايندو شرط جمع نشد ، خواه فقط يكی از اين دو موجود باشد و خواه هيچ كدامموجود نباشد ، آن چيز بيگانه شمرده میشود . به هر حال عامل " اينكه اينچيز از ميان چه ملتی برخاسته است " نه سبب میشود كه الزاما آن چيزخودی و ملی محسوب شود و نه سبب میشود كه اجنبی و بيگانه شمرده شود .اكنون ، بايد وارد اين مبحث بشويم كه آيا اسلام در ايران واجد دو شرطهست يا نيست ؟ يعنی آيا اولا اسلام رنگ ملت مخصوصی مثلا ملت عرب رادارد |