فقهای مدينه متنفر بودند ولی از روی ناچاری آنها را گرامی شمرده در راضیكردن آنها میكوشيدند ، به خصوص خلفای پرهيزكار اموی مانند عمربنعبدالعزيز كه بدون نظر فقهای مدينه به هيچ كار مهمی دست نمیزدند . پساز بنیاميه كار به دست عباسيان افتاد و منصور عباسی در صدد كوچك كردنعربها و بزرگ ساختن ايرانيان برآمد ، چه بدست ايرانيان و با كمك آناندولت عباسی تشكيل يافته بود و يكی از اقدامات منصور برای اجرای نقشهخودش اين بود كه نظر مسلمانان را از مكه و مدينه برگرداند . لذا بنائیبه نام قبةالخضراء ساخت تا مردم بدانجا رفته اعمال حج به جا آورند ومقرری معمول اهل مدينه را قطع كرد . فقيه آنروز مدينه ( در ميان اهل تسنن) كه مالك بن انس بود پس از استفتای مردم مدينه در خلع بيعت منصور بهخلع او فتوا داد ، اهل مدينه از منصور دست كشيده با محمدبن عبدالله ازخاندان علی عليهالسلام بيعت كردند . كم كم كار محمد بالا گرفت و منصور باوی جنگيده با زحمت بسيار بر وی غلبه كرد و اهل مدينه دوباره با منصوربيعت كردند . با اينهمه ، مالك خلفای عباسی را خليفه نمیدانست و چونحاكم مدينه جعفر بن سليمان عموی منصور اين را فهميد خشمگين گشت و مالكرا احضار نموده و شانه او را برهنه كرده بر آن تازيانه زد ( 1 ) .ابن النديم در الفهرست در مقاله مربوط به فقهاء در ذيل احوال محمدبنشجاع معروف به ابن الثلجی ، داستانی نقل میكند كه نشان دهنده سياستخلفای عباسی در مورد ايرانيان ( البته ايرانيان غير شيعه ) است . ازاسحاق بن ابراهيم مصعبی نقل میكند كه گفت : خليفه مرا احضار كرد و گفت فقيهی را برای من انتخاب كن كه پاورقی : ( 1 ) ترجمه تاريخ تمدن ، جلد 3 صفحه 104 - . 105 |