نقشی مهم دارد . در قرن اول هجری ، اصول و داعيه های توحيد و اسلامی آنچنان آشكار و روشنبه مردم ابلاغ گرديد كه تمام مردم متمدن آن روزگار با جان و وجدان خويشپذيرای آنها شدند . و به زودی يك ملت مشترك يا " بين الملل " اسلامیبه وجود آمد . ولی اين وحدت به زودی به تفرقه بدل شد ، چرا كه سر رشتهداران آن زمان نخواستند يا نتوانستند مفاهيم واقعی داعيه های اسلامی رادرك كنند . از بين الملل اسلامی به عنوان يك امپراطوری و خلافت عربیبرداشت شد و اين مخالفت صريح اصول اسلامی بود . به همين جهت وحدت بهدست آمده به زودی شكست خورد و به دنبال آن تحولات و ضعفها و انحرافاتديگر پديد آمد ، تا آنكه مسلمين به تدريج به خواب رفتند . همزمان با اين خواب ، غرب مسيحی بيدار میشد . با استفاده های سرشاراز سنتهای اجتماعی و فرهنگی و علمی اسلامی ، غرب تمدن خود را بنا نهاد ،تمدنی كه صرف نظر از استفاده های علمی از سنتهای اسلامی ، از مايه هایدنيا پرستانه و ثروت و تجاوز و حكومت دنيا ، نشأت میگرفت . از چندينقرن پيش دنيای اسلام مورد هجوم و بهره كشی دشمنان غربی قرار گرفت .نخست به هستی فرهنگی و اخلاقی و مذهبی آنها دستبرد زد و سپس منابع مادیو اقتصاديشان را به يغما برد . آن خواب ديرينه و اين هجوم استعمار ،ملتهای اسلامی را روز به روز اسيرتر و خود باختهتر ساخت . اينك قريب يك قرن است كه تحولات فرهنگی و اجتماعی و سياسی جهان ،تكان و بيدار باش مجددی به اين ملتها داده است . آنها از يك طرف بابينشی جديد به توحيد و اسلام و داعيه های آن نگريستند و يك دنيا حقايقنوين كشف كردند و از جانب ديگر مشاهده وضع موجود مسلمين و تفرقه ها ومحروميتها و عقب ماندگيها درد و طلب نوينی در اين مردم ايجاد كرده ومیكند . از طرف ديگر ، ما شاهد جوشش و حركتی در كشورهای اسلامی اسير هستيم .شعارها و داعيه های توحيدی و آزادی بخش اسلام ، نه تنها مسلمين بلكه هرقوم ستم كشيده ديگر را كه با اين تعاليم آشنايی میيابند به جنبش وپويايی در میآورد . در كشورهای آفريقايی نو بنياد و نيز در |