داشته است ( 1 ) . هم او میگويد : ارتش اعراب ، در حالی كه به سوی آسيای مركزی و شمال آفريقا پيش میرفت و گسترش میيافت نه فقط مذهب تازه را همراه خود میبرد ، بلكه يك تمدن جوان و در حال رشد را نيز با خود داشت . سوريه بينالنهرين و مصر همه در فرهنگ عربی ( اسلامی ) جذب شدند و تحليل رفتند ، زبان عربی زبان عادی و رسمی آنها شد ، و از نظر نژادی نيز با اعراب به هم آميختند و شبيه يكديگر شدند . بغداد ، دمشق ، قاهره مراكز بزرگ فرهنگ عربی ( اسلامی ) شدند ، و بر اثر جهش پر نيرويی كه از تمدن جديد به وجود آمده بود ساختمانهای زيبای بسياری در آنها به پا گرديد . . . هر چند ايران شبيه اعراب نشد و در مليت عربی تحليل نرفت ، تمدن عرب ( اسلام ) تأثير فوقالعاده در آن داشت و اسلام در ايران هم مانند هند يك حيات تازه برای فعاليت هنری ايجاد كرد . هنر و فرهنگ عربی ( اسلامی ) هم تحت نفوذ و تاثير ايران واقع شد ( 2 ) . چنانكه میدانيم ، برخی كتب ايرانی در دوره خلفای اموی و عباسی ترجمه شد ، هر چند اين كتب با كتبی كه از ساير منابع ترجمه شد قابل مقايسه نبود ، در عين حال میتوان آن را از نوع كمك تمدن ايرانی به تمدن اسلامی به شمار آورد . ما در آينده درباب ترجمههای ايرانی بحث مختصری خواهيم كرد . مسلمين نظامات اداری خود را از ايران اقتباس كردند ، دفاتر و دواوين دستگاه خلافت به سبك دفاتر و دواوين قديمی ايران تنظيم میشد و احيانا زبان اداری و دفتری پاورقی : |