اسلام اين اصل را نيز شديدا بر هم زد ، در دوره اسلام ديگر سخن از تخمه شاهی نيست ، بچه رويگر ، و بچه ماهيگير و بچه برده و بچه درويش ( 1 ) هم احيانا در خود چنين صلاحيتی میبيند ، همت بلند میدارد و به عاليترين مقام میرسد ، در دوره اسلام اتكاء سلاطين بيشتر به لياقت خودشان است نه به نژادشان . اسلام همانطور كه فكر اينكه روحانيت از مختصات يك طبقه خاص است از دماغ ايرانی خارج كرد ، اين فكر را نيز از دماغ آنها بيرون نمود ، اسلام فكر حكومت اشراف و به اصطلاح اريستو كراسی را از ميان برد و فكر ديگری كه از لحاظ ريشه ، دموكراسی و حكومت عامه است به وجود آورد . اسلام به زن شخصيت حقوقی داد ، تعدد زوجات را به شكل حرمسراداری و بدون قيد و شرط و حد را منسوخ ساخت ، آن را تحت شرائطی بر اساس تساوی حقوق زنان و امكانات مرد و در حدود معينی كه ناشی از يك ضرورت اجتماعی است مجاز دانست . عاريه دادن زن ، فرزند استلحاقی ، ازدواج نيابی ، ازدواج با محارم ، ولايت شوهر بر زن را منسوخ ساخت . اسلام نه تنها برای ايرانيانی كه مسلمان شدند خير و بركت بود ، در آيين زرتشتی نيز اثر گذاشت و به طور غير مستقيم موجب اصلاحات عميقی در آن گشت قبلا از كريستن سن نقل كرديم كه : هنگامی كه غلبه اسلام دولت ساسانی را كه پشتيبان روحانيون بود واژگون كرد ، روحانيون دريافتند كه بايد كوشش فوق العاده برای حفظ شريعت خود از انحلال تام بنمايند ، اين كوشش صورت گرفت عقيده به زروان و اساطير كودكانه را كه به آن تعلق داشت دور انداختند پاورقی : |