آنها در يك شب كه مست بود در حال مستی با دختر خويش در آميخت ، مردمآگاه شدند و شورش كردند و گفتند تو دين ما را فاسد كردی و اكنون لازماست بر تو حد جاری كنيم . آن پادشاه نيرنگی انديشيد ، به آنها گفت همهگرد آييد و سخن مرا بشنويد ، اگر ناصواب بود هر تصميمی میخواهيد بگيريد. مردم جمع شدند و او به آنها گفت : خودتان میدانيد كه در ميان افرادبشر هيچ كس به پای پدر بزرگ و مادر بزرگ ما آدم و حوا نمیرسد ، همهگفتند راست است . گفت مگر نه اين است كه اين دو بزرگوار كه صاحبپسران و دختران شدند ، همانها را با يكديگر زن و شوهر قرار دادند ؟ گفتندراست میگويی گفت پس معلوم میشود كه ازدواج با محارم از قبيل دختر ياخواهر مانعی ندارد . مردم با اين بيان قانع شدند و از آن پس اين رسم ،مشروع تلقی شد و مردم عمل كردند ( 1 ) . از اين سؤالها و جوابها بر میآيد كه در صدر اسلام زردشتيان زناشويی بامحارم را اجرا میكردند و به همين جهت مورد بحث و پرسش واقع شده است .فقهای اسلام ، اعم از شيعه و سنی ، و اعم از ايرانی و غير ايرانی ، درابواب مختلف فقه اين بحث را به عنوان يك مسئله كه در خارج مصداق داردطرح و بحث ميكردهاند ، اين فقهاء غالبا ايرانی بودند و برخی از آنهامانند ابوحنيفه از دو پشت بالاتر مجوسی بودهاند و اگر چنين سنتی در ميانزردشتيان رائج نمیبود محال بود كه چنين بحثی در فقه صدر اول اسلام طرح شود. شيخ بزرگوار ابوجعفر طوسی در كتاب الخلاف ، جلد دوم ، كتاب الفرائضمسئلههای 119 تا 123 ، مسائل مربوط به ميراث مجوسی را خصوصا آنگاه كه ازدو جهت ملاك ارث در او باشد ، يعنی مثلا وارث هم مادر متوفی باشد و همخواهر پدری او ، طرح كرده است و جواب داده است و نظريات ساير فقهایاسلام را نيز منعكس كرده است . پاورقی : ( 1 ) توحيد صدوق ، چاپ مكتبه الصدوق ، صفحه 306 و وسائل الشيعه ، جلد3 ، صفحه . 46 |