شوهر دهند و اگر نبود زن بيگانه ای را با مال او جهيزيه داده و به نيابتاز او به يكی از خويشاوندان نزديكش شوهر دهند . پسری كه از اين "ازدواج نيابی " پديد میآيد قانونا پسر متوفی محسوب و وارث او شمردهمیشود ، و كسی كه از ادای اين تكليف غفلت ورزد سبب قتل نفوس زيادیشده ، زيرا نسل متوفی را قطع كرده و نام او را تا ابد به فراموشی سپردهاست . در باب ارث مقرر بود كه زن ممتاز و پسرانش يكسان ارث ببرند ، بهدختران شوهر نكرده نصف سهم میدادند . چاكر زن و فرزندان او حق ارثنداشتند ، ولی پدر میتوانست قبلا چيزی از دارايی خود را به آنان ببخشد ياوصيت كند كه پس از مرگ به آنان بدهند ( 1 ) . كريستن سن شرح مفصلی درباره رسم " پسر خواندگی " كه از اهتمام فوقالعاده آن دوره به جلوگيری از متلاشی شدن نام خانوادهها سرچشمه میگيرد نقلمیكند ( 2 ) ما برای اجتناب از اطاله بيشتر سخن از ذكر آنها خودداریمیكنيم . ملاك و محور مقررات خانوادگی دو چيز بوده و همه مقررات برای حفظ آندو بوده است : نژاد ، ثروت . ازدواج با محارم كه سنتی رايج بوده در آن عهد و از دوران پيشين سابقهداشته است ، روی همين اساس قرار داشته است . يعنی خاندانها برای اينكهمانع اختلاط خون خود با بيگانه و افتادن ثروت خود در اختيار بيگانه بشوندكوشش میكردهاند تا حد امكان با اقربای نزديك خود ازدواج كنند ، و چوناين عمل بر خلاف مقتضای طبع بوده بازور و قدرت مذهب و اينكه اجر وپاداشش در جهان ديگر عظيم است و كسی كه امتناع ورزد جايش در دوزخ استآن را كم و بيش به خورد مردم میداده اند . پاورقی : ( 1 ) همان مدرك ، صفحه . 357 ( 2 ) همان مدرك ، صفحات 355 - . 357 |