( عاريه بدهد ) ، تا اين مرد از خدمات آن زن استفاده كند ، رضايت زنشرط نبود . در اين صورت شوهر دوم حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشتو فرزندانی كه در اين ازدواج متولد میشدند متعلق به خانواده شوهر اولبودند و مانند فرزندان او محسوب میشدند . . . اين عمل را از اعمال خيرمیدانستند و كمك به يك همدين تنگدست میشمردند ( 1 ) . كرستن سن میگويد : يكی از مقررات خاصه فقه ساسانی " ازدواج ابدال " است كه نويسندهنامه تنسر به شرح آن پرداخته است و تفصيل آن در كتاب " الهند "بيرونی است كه مستقيما از ترجمه مفقود ابن المقفع گرفته و آن اين است :" اذا مات الرجل و لم يخلف ولدا ان ينظروا ( فلينظروا ، ظ ) فانكانت له امراه زوجوها من اقرب عصبته باسمه ، و ان لم يكن له امراهفابنه المتوفی او ذات قرابته ، فان لم توجد خطبوا علی العصبيه ( العصبه) من مال المتوفی فما كان من ولد فهو له و من اغفل ذلك و لم يفعل فقدقتل مالا يحصی من الانفس لانه قطع نسل المتوفی و ذكره الی آخر الدهر ( 2 ") خلاصه اين است كه برای اينكه نام خانوادهها محفوظ بماند و اصل مالكيتخاندانهائی كه حق مالكيت داشتهاند متزلزل نشود و ثروتی كه از آنها باقیميماند به دست بيگانه نيفتد ، اگر كسی میمرد و فرزند پسری از او باقینميماند و به اصطلاح اجاقش كور ميماند " ازدواج نيابی " بعد از فوتشانجام میدادند ، قاعده و قانون اين بود كه لزوما زن او را به نزديكترينخويشاوندانش ولی به نام متوفی ، شوهر دهند و اگر زن ندارد دخترش و يايكی از زنان نزديكش را به نام او به نزديكترين خويشاوندانش پاورقی : ( 1 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه 354 ، و تاريخ اجتماعی ايران ،جلد 2 ، صفحه . 45 ( 2 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه . 355 |