بنابر نامه " تنسر " حدودی بسيار محكم ، نجبا و اشراف را از عوامالناس جدا میكرد ، امتياز آنان به لباس و مركب و سرای و بستان و زن وخدمتكار بود . . . بعلاوه ، طبقات از حيث مراتب اجتماعی درجاتی داشتند، هر كس را در جامعه درجه و مقامی ثابت بود . و از قواعد محكم سياستساسانيان يكی اين را بايد شمرد كه هيچكس نبايد خواهان درجهای باشد فوقآنچه به مقتضای نسب به او تعلق میگيرد . . . قوانين مملكت حافظ پاكیخون خاندانها و حفظ اموال غير منقول آنان بود ، در فارسنامه عبارتی استكه ظاهرا ماخوذ از " آيين نامگ " عهد ساسانيان است : " عادت ملوكفرس و اكاسره آن بودی كی از همه ملوك اطراف چون صين و روم و ترك وهند دختران ستدندی و پيوند ساختندی و هرگز هيچ دختر بديشان ندادندی ،دختران را جز با كسانی كه از اهلبيت ايشان بودند مواصلت نكردندی " .نام خانوادههای بزرگ را در دفاتر ثبت میكردند ، دولت حفظ آن راعهدهدار بود و عامه را از خريدن اموال اشراف منع میكرد ، با وجود اينقهرا بعضی خانوادههای نجيب به مرور زمان منقرض میشدند . . . در ميانطبقات عامه تفاوتهای بارزی بود هر يك از افراد مقامی ثابت داشت و كسینمیتوانست به حرفهای مشغول شود مگر آنچه از جانب خدا برای آن آفريدهشده بود ( 1 ) . آقای سعيد نفيسی میگويد : از اختلافات دينی و طريقتی كه بگذريم ، چيزی كه بيش از همه در ميانمردم ايران نفاق افكنده بود امتياز طبقاتی بسيار خشنی بود كه ساسانيان درايران برقرار كرده بودند و ريشه آن در تمدنهای ( ايرانی ) پيشين بوده ،اما در دوره ساسانی بر سختگيری افزوده بودند . پاورقی : ( 1 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحات 339 - . 341 |