است كه چنين انديشههايی او را به خود مشغول سازد و از نظر يك فيلسوفكامل نيز همه شرور اموری عدمی و اضافی و نسبی میباشند و اين امور نسبی واضافی با همين حال ركن نظام احسن و اكمل میباشند و مقتضای حكمت بالغهالهی است و اگر نباشند نظام جهان ناقص است . از نظر يك دين توحيدی ، خداوند متعال كامل مطلق است و از هر نقصیمبرا است ، همه موجودات به مشيت و اراده و حكمت بالغه او به وجودآمده و فانی میشوند وجود هيچ موجودی لغو و عبث نيست ، شر حقيقی وجودندارد ، همه چيز نيك آفريده شده : " « الذی احسن كل شیء خلقه » "وجود میدهد فانی میسازد و زنده میكند میميراند " « يحيی و يميت ويميت و يحيی »" روز و روشنائی را میآورد و شب و تاريكی را نيز میآورد " « يولج الليلفی النهار و يولج النهار فی الليل »" . همانكه نور را آفريده ظلمت را نيز آفريده است . " « الحمد لله الذیخلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور »" قبلا از كتاب دينهای بزرگ ، تاليف جوزف گئر ، محاوره زردشت را باگشتاسب و درباريان او نقل كرديم كه چگونه در محاوره خود خدا را فقطآفريننده خوبيها می داند و بديها و موذيها را به موجودی ديگر منتسبمیكند و خلقت آنها را شان خداوند نمی داند . هر چند ما در اصالت آنمحاوره ترديد كرديم ، ولی اين محاوره به هر حال نماينده طرز تفكرزردشتيان است اين محاوره را قياس كنيد با محاوره موسی بن عمران پيامبرخدا با پادشاه عصر خويش يعنی فرعون كه قرآن مجيد نقل كرده است .فرعون به موسی و هارون خطاب كرده میگويد : - ای موسی پروردگار شما دو نفر كيست ؟ |