نقش خدا ( اهورامزدا ) با همان ريش و عصا و يال و كوپال به عنوان يكآرم ملی بر روی تابلو بسياری از مؤسسات زردشتی در عصر حاضر به چشممیخورد و نشانهای از انحطاط فكری دوره ساسانی است . زردشتيان از يكطرفمدعی خداشناسی و توحيداند و " اهورامزدا " را همان " الله " مسلمينكه « لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير »( 1 ) است. معرفی میكنند و از طرف ديگر شكل و شمايل برايش میكشند و تاج و ريش وعصا برايش میسازند و او را به صورت يك بت نمايش میدهند . حقيقه مايه شرمساری ايران و ايرانيان است كه با اينكه چهارده قرن استبه عاليترين مفاهيم توحيدی نائل شدهاند و نغزترين گفتارها را به نثر ونظم در اين زمينه انشاء كردهاند ، خدای مجسم و شاخ و بالدار برايش بكشندو بعد هم اصرار كنند كه اين را به عنوان يك آرم ملی بپذير . اگر اينانحطاط نيست پس انحطاط چيست ؟ و اگر اين بت پرستی نيست پس بتپرستی در دنيا معنی ندارد . چنانكه میدانيم ايرانيان مسلمان آنجا كه تعبيرات اسلامی را به لغتفارسی ترجمه كردهاند ، كلمه ( الله ) را به كلمه " خدا " ترجمه كردندكه ظاهرا مخفف " خود آی " است يعنی نا آفريده شده ، ايرانيان مسلمانكلمه " الله " را هرگز " اهورا مزدا " ترجمه نكردند . بدين جهت كهكلمه اهورامزدا در ميان زرتشتيان آن قدر مفهوم تجسم پيدا كرده بود كه آنفرزانگان شايسته نديدند آن را ترجمه كلمه " الله " قرار دهند .چنانكه میدانيم يكی از مفاهيم مذهبی در دوره ساسانی كه ظاهرا مولودسياست ساسانی است ( فرايزدی ) است ، در ابتدا به نظر میرسد كه اينمفهوم يك مفهوم معنوی و مجرد است ، ولی اندكی مطالعه روشن میكند كه اينمفهوم نيز جنبه مادی و جسمانی دارد . پاورقی : ( 1 ) سوره انعام ، آيه . 103 |