كرد ، و البته انحطاط و زوال بودايی از ايران تدريجی بوده است .در كتاب تمدن ايرانی مینويسد : آبادی و اهميت ابنيه مذهبی باميان ( ناحيهای از افغانستان نزديك كابل) در قرن هفتم ( ميلادی ) به قلم هيون تسانگ برای ما نقل شده است .راهبی از اهل كره ، در قرون بعد از آنجا گذشته و نقل ميكند كه پادشاه آنمحل يك ايرانی پيرو مذهب بودا بوده است و قشون نيرومندی در اختياردارد ولی كمی بعد در قرن سوم هجری يعقوب ليث صفاری آن ناحيه را متصرفشد ( 1 ) . اوضاع و احوال نشان میدهد : دين بودا كه از مشرق ايران يعنی هندوستانآمده و در ايران نفوذ كرده بود تدريجا پيشروی میكرد ، همچنانكه مذهبمسيح كه از غرب ايران و بين النهرين آمده بود در حال پيشروی بود ، دينبودا به طرف غرب پيش میرفت و دين مسيح به طرف شرق ، و البته دولتشاهنشاهی ايران كه دين زردشتی را دين رسمی قرار داده و از آن حمايتمیكرد و به روحانيون زردشتی قدرت فوق العاده داده بود ، مانع پيشروی ايندو دين بود و تا حدود زيادی نمیگذاشت اين دو دين پيشروی كنند ، قبلاكتيبه موبد كريتر را نقل كرديم كه صريحا نوشته است : عدهای از مبلغان مذاهب خارجی را كه ماندن آنها در ايران صلاح نبود ازاين كشور بيرون كردند مانند يهوديها . " سمناها " ( شمنها ) يا رهبانانبودايی ، برهماييها ، ناصريها ، مسيحيان . . . ولی آنچيزی كه به فعاليت بودايی در ايران خاتمه داد و مسيحيت را دراقليت ناچيزی قرار داد ، جلو پيشروی بودايی را به سمت غرب و جلوپيشرفت مسيحيت را به سمت شرق گرفت كه هنوز هم كشيشان و مستشرقانكشيش مسلك آه حسرت آن پاورقی : ( 1 ) صفحه . 407 |