حيات بشری است كه بسياری وابستگيهای بيهوده زندگی را از ميان برد وبسياری از بستگيهای جديد را كه از هر زنجير پولادين محكمتر بود در دل وفكر مردم آفريد اين انقلاب به نام تمدن جديد نه تنها عربستان مرده وصحرای بی آب و علف ساكت و بی سر و صدايی را كه مردمش بجز انگشتشماری ناشناس بودند به عربستان پر سر و صدايی كه هزاران فرد آن به نامهاو عناوين و برجستگيهای اخلاقی شناخته شدند تبديل كرد ، بلكه فلسفه ها وانديشه های نوينی برای شان آورد ، اگر چه پاره ای از ريشه های آن از تمدندو كشور بزرگ مجاور آن ( ايران و روم ) آبياری شده بود ، معذلك برای آندو كشور هم بسيار تازگی داشت ، به منزله دروس نو آسمانی و فلسفه هايیاز عدالت خواهی و پرهيزگاری عليه ستمگری و بيداد بود كه مانند آبهایخنك و گوارائی در دل تشنه افراد آن و در مغز متفكر جويندگان آنهاجايگزين گرديد . اين غلبه فكری بنام ( كذا ) كاری بزرگ اسلام براجتماعات و مردم آن دو كشور بزرگ و رسوخ تعليمات دادخواهی در مردمستمديده آنها كه راه شان از خلق بريده شده و فقط به سوی خالق بازماندهبود ، تنها به عنوان پيروزی پابرهنه ها بر چكمه پوشها و غلبه سلاح كهنه برسلاح نو ، يا غلبه بی سلاحها بر سلاحداران نبود ، بلكه چنانكه گفتيم غلبهانديشه نو و دادخواهی گروه مظلومان بر جمعيت ظالمان ، و پيروزیستمديدگان بر ستمگران بود اين فكر و احساس در مردم آن كشورها چنان رسوخیكرد كه برای برانداختن حكومتهای خودشان با پرچمداران آيين اسلامی هم آوازو همفكر شدند و آثار اين غلبه معنوی امروز هم كه يكهزار و چند صد سال ازآن ظهور و پيدايش ميگذرد در خانه يكايك افراد ملتهای ايمان آوردهبرقرار است ، در صورتی كه از پيروزی جنگی و جنگاوران فاتح |