و سالار خراسان در عداد رواش حديث به شمارند ، و ابوعلی مظفر ( يا محمد )بن ابوالحسن ( مقتول رجب 388 ) كه امير خراسان بود و دعوی استقلال میكردراوی حديث بود و مجلس املاء داشت و ابو عبدالله حاكم بن البيع ( صاحبكتاب معروف مستدرك ) ( متوفی 405 ) از وی سماع داشته است . در دربار سامانيان با همه اصالت در نژاد ايرانی ، زبان فارسی به هيچوجه ترويج و تشويق نشده است و وزرای ايرانی آنها نيز علاقهای به زبانفارسی نشان نمی دادند ، همچنانكه ديالمه ايرانی شيعی نيز چنين بوده اند .بر عكس در دستگاه غزنويان ترك نژاد سنی مذهب متعصب ، زبان فارسیرشد و نضج يافته است . اينها میرساند كه علل و عوامل ديگری غير ازتعصبات ملی و قومی در احياء و ابقای زبان فارسی دخالت داشته است .صفاريان توجهشان به زبان فارسی بوده است ، آيا علت اين امر نوعی تعصبايرانی و ضد عربی بوده است يا چيز ديگر ؟ مستر فرای میگويد : شايد دودمان صفاری كه تباری از مردم فرودست داشتند فارسی نوين راپيشرفت دادند . زيرا كه يعقوب ، پايه گذار آن ، عربی نمی دانست و بنابه روايتی خواهان آن بود كه شعر به زبانی سروده شود كه وی دريابد .عليهذا علت توجه بيشتر صفاريان به زبان فارسی ، عامی و بيسواد بودنآنهاست . مستر فرای پس از آنكه به يك نهضت فارسی مخلوط به عربی در زمانسامانيان اشاره میكند ، میگويد : ادبيات نوين فارسی ( فارسی مخلوط با لغات عربی ) ناشی از شورش بر ضداسلام يا عربی نبود ، مضمونهای زرتشتی كه در شعر آمده است وابسته به شيوهراسخ زمان بوده و نبايد آن را نشانه ايمان مردم به آيين |