فصل چهارم در ستايش و تمجيد خداوند متعال آمده ،
زيرا كه خداوند انسان را براى شكرگزارى و نياز تضرّع بدرگاهش مورد خطاب قرار داده ، تا به عنوان پاداش ثناهاى گذشته و اوصاف نيكوى بى شمارش ، در صورت انجام وظيفه از وى راضى شود و او را از توسل به غير بى نياز گرداند .
در اين فصل كلام امام ( ع ) اشاراتى است بشرح زير :
1 قوله عليه السلام : أنت اهل الوصف الجميل و التّعداد الكثير : اين سخن امام ( ع ) اشاره به اين است كه خداوند متعال به دليل اينكه داراى شريفترين صفات دو طرف نقيض است ( به لحاظ ذات يگانه و به لحاظ نعمتهاى فراوان متعدد ) مستحق توصيف ، و شايسته صفات نيك مىباشد چه در داشتن صفات نيك و جميل يگانه است و به اعتبار ، بىشمارى ثنا و حمدش در رابطه هر جزئى از جزئيات نعمتهايش او صاحب نعمتهاى زيادى است .
2 قوله عليه السلام : و قد بسطت لى فيما لا أمدح به غيرك و لا أثنى به على احد سواك عبارت امام ( ع ) اشاره به اين است كه خداوند به او اجازه شكرگزارى و ثناگويى اوصاف نيكى كه در حقيقت جز حق تعالى كسى دارنده آن اوصاف نيست داده است . و هيچ كس سزاوار نيست كه اين اوصاف بر او اطلاق شود .
معناى اذن و اجازه خداوند بر انجام شكر ، ممكن است اين باشد ، كه پروردگار شكر نيكو و ستايش خود را الهام كرده باشد . زيرا در حقيقت نعمت دهندهاى جز او نيست ، پس هيچ كس جز او سزاوار ستايش مطلق نمىباشد .
مخاطب قرار گرفتن انسان بر اداى شكر از آيه شريفه استفاده مىشود كه
[ 804 ]
فرمود : وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ اِنْ كُنْتُمْ اِيَّاهُ تَعْبُدُونَ [ 42 ] و درباره فرمان به تسبيح و تنزيه مىفرمايد : و مِنْ آناءِ اللّيل فَسَبِّحْ وَ اَطْرافَ النَّهارِ لَعَّلَكَ تَرْضى [ 43 ] . و باز مىفرمايد :
وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصيلاً [ 44 ] قوله عليه السلام : و لا اوجّهه الى معادن الخيبة لفظ « معادن » را امام ( ع ) در عبارت فوق استعاره از مخلوقات آورده است وجه شباهت ميان معدن و آفريدهها اين است كه معادن بر حسب ظنّ و گمان خواست انسان را برآورده مىسازند ( در صورتى كه ممكن است انسان در رابطه با معادن به مطلوب خود نرسد ) همچنين دارندگان نعمتهاى از بين رونده و فانى ممكن است جوينده نعمت از نزد آنها مأيوس شود و جاى شك و ترديد نيز هست كه از دادن نعمت بخل ورزند .
به همين دليل است كه امام ( ع ) به دنبال اين مطلب و به منظور تفسير و توضيح مىفرمايد : « خداوندا زبانم را از ستايش آدميان و ثناى آنان بدور دار . » 3 قوله عليه السلام : دليلا كلمه دليلا يا بعنوان حال و يا مفعول در جمله منصوب آمده است . مقصود از اينكه اميدوارى به خداوند ، راهنمايى است بر گنجينههاى رحمت و بخشندگى پروردگار اين است كه حق تعالى با هدايت و ارشادات خود ، ما را به سوى استعدادهايى مىبرد كه به رحمتش منتهى شود و به ما آن آمادگى را مىدهد كه با توجّه به ذات حق تعالى از توجّه بديگران باز مانيم ،
زيرا عدم توجّه به خداوند و پرداختن بخلق از كسى مثل امام ( ع ) اگر تحقّق پذيرد گناه شمرده مىشود .
لفظ « ذخيره و كنوز » براى جود خداوند استعاره به كار رفته است .
[ 42 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 172 ) : خدا را شاكر باشيد اگر او را مىپرستيد .
[ 43 ] سوره طه ( 20 ) آيه ( 130 ) : در دلهاى شب و اطراف روز خدا را تسبيح كنيد شايد خشنوديت فراهم شود .
[ 44 ] سوره احزاب ( 33 ) آيه ( 42 ) : صبح و شام خداوند را تسبيح گوييد .
[ 805 ]
4 قوله عليه السلام : هذا مقام من افردك بالتوحيد : اين سخن امام ( ع ) اشاره به مقامى است كه آن حضرت فرا روى خداوند متعال در خطبهاش به اين ذكر و توحيد دارد . در حقيقت اين عبارت زمينهاى است كه مطلوبش را ياد و رحمت حق را بر خود نازل كند . چنين است كه به دنبال اين كلام عرضه مىدارد : « اى خدا من به تو نياز دارم . » بيان حاجتمندى و استحقاق آن حضرت به لحاظ جود و بخشندگى خداوند است كه در آغاز اظهار نياز مىكند و سپس كفايت اين نياز و بيچارگى را مؤكول به فضل حق تعالى مىنمايد .
زيرا نياز امام ( ع ) نياز مادى و دنيوى نيست كه مردم بتوانند برآورده كنند ،
پس از اعلام نياز و بيچارگى مطلوبش را كه رضاى خدا و بى نياز ساختن آن بزرگوار از ديگران است مطرح مىكند . روشن است كه به دست آمدن رضاى حق و بى نيازى از غير خدا در صورتى ميسّر است كه اميد به پروردگار دليل راه رسيدن به ذخيرههاى رحمت و گنجهاى غفران و مغفرت باشد . ( ورنه كسى بدون راهنمايى خداوند راه بجائى نمىبرد )
[ 806 ]