ترجمه
« سپس خداوند سبحان ، براى اسكان دادن در آسمانهايش و آباد كردن كاخ بلند آن خلقى بديع و تازه از فرشتگان بيافريد . شكافها و راهها و جاهاى خالى فضاى آن كاخ را بوسيله ايشان پر كرد و در ميان جاهاى گشاده آن شكافها و آن مكانهاى پاك و پاكيزه و مقدس ، و در پشت آن پردههاى مجد و عظمت ، زمزمه و آواز عدّهاى از فرشتگان به تسبيح بلند است ، و از پشت آن صداها كه گوشها را كر مىكند ، شعاعها و درخشندگيهاى نورى وجود دارد كه ديدههاى آنها تاب ديدار آن انوار را ندارد . بنابراين در جايگاه خويش مات و مبهوت مىايستند .
خداوند آن فرشتگان را بصورتهاى گوناگون و اندازههاى متفاوت كه داراى
[ 743 ]
بالهايى مىباشند و هر يك ستايش گر جلال و بزرگى خداوندند آفريده است . آنچه از آفرينش و صنع حق كه آشكار و هويداست به خود نسبت نمىدهند و مدّعى خلقت و آفريدن چيزهايى كه تنها خداوند آفريدگار آنهاست نمىباشند ( خود را در آفريدن مخلوقات شريك خدا نمىدانند ) بلكه آنها بندگان گرامى خداوندند ( در گفتار بر حق تعالى سبقت نمىگيرند و بفرمان او رفتار مىكنند . ) بعضى از فرشتگان را در جاى خودشان امانتدار وحى قرار داد ، و بار امانت امر و نهى خود را براى رساندن به انبياء بر دوش آنها گذاشت و آنها را از شك و شبههها ( ى شيطانى ) پاك و منزّه داشت . بنابراين هيچ يك از آنها از راهى كه رضاى خدا در آن است سر بر نتافت و خداوند نيز در فرمانبردارى و اطاعت خويش آنان را يارى فرمود و شعار تواضع و وقار و فروتنى را بر دلهاشان بپوشانيد و درهاى سپاس گزارى را به آسانى به روى آنان بگشود . پرچمهاى نور افشان و نشانههاى يكتايى خود را در ميانشان كوبيد ( چون پيرو خواهشهاى نفسانى نيستند ) نه از سنگينى بار گناهان بر دوش آنان اثرى و نه از گردش روزگار در حالشان تغيير است .
از هيچ شكّى ايمانشان متزلزل نشود ، و هيچ گمان و ظنّى ، يقين محكمشان را سست نسازد . آتش كينه توزى خصومت و دشمنى در ميان آنها بر افروخته نشود ، شناخت خداوند متعال را كه در ضمير باطن آنها رسوخ كرده ، عظمت و هيبتى كه از جلال و جبروت پروردگار ، در درون سينههايشان جاى گرفته ، حيرت و سرگردانى از ميان نبرد ،
وسوسهها ( ى شيطانى ) در آنها طمع نبندد و افكار و انديشه آنان را چركين نسازد .
گروهى از اين فرشتگان موكّل و گماشته بر ابرهاى پر آب و كوههاى بلند با عظمت و ظلمتهاى بسيار تيره و تار هستند ( تا ابرها باندازه لازم ببارند ، و كوهها از هم فرو نپاشند ، و مردم در تاريكيها راهنمايى شوند ) . دستهاى ديگر اشخاصى هستند كه گامهايشان زمينهاى پست ، آخرين طبقه زمين را شكافته ، در حالى كه هيأت وجودى آنان همچون پرچمى سفيد و نورانى منافذ هوا را پر كرده است .
( گردن به فلك كشيدهاند ) .
در زير پاى آنها باد ساكن و آرام لذّت بخشى است كه آن را ضبط كرده ، تا
[ 744 ]
بجايگاه محدود و در دسترس برسانند . پرستش خداوند آنها را از هر شغل و كارى باز داشته است . حقيقت ايمان و معرفت بين آنها و پروردگارشان ارتباط بر قرار كرده است . يقين و باورشان بخداوند عشق و علاقه آنها را نسبت به پروردگارشان شدّت بخشيده است . رغبت و ميل فراوان آنها به آنچه در نزد خداست مانع ميل آنها به چيزهايى كه در نزد ديگران است گرديده است . شيرينى معرفت خدا را چشيده ، شراب شوق حق را در جام محبّت او نوشيدهاند . ترس از خدا در سرزمين دلشان ريشه دوانيده ، پشتشان از بار عبادت خم گرديده است . كثرت ميل و رغبت بخداوند تضرّع آنها را نسبت به حق تعالى كم نكرده است . گردن خاكساريشان را فزونى تقرّب بخدا از بند بندگى رها نساخته است . خود بينى بر گرد آنها نگرديده ، تا عبادات گذشته خود را بسيار دانند ، ( در حقيقت ) تضرّع و زارى در پيشگاه عظمت و جلالت حق وقتى براى آنان نگذارده كه نيكيهاى خود را بزرگ بشمارند ( به عبادت خود اهميت بدهند ) ، مداومت بر عبادت و پرستش در اراده استوارشان سستى و فتورى ايجاد نكرده و نقصانى در ميل و طلب آنها بوجود نياورده است . تا از اميدوارى به پروردگارشان باز مانند . طولانى بودن راز و نيازشان ، در پيشگاه پروردگار ترى زبانهاى آنها را نخشكانده است . كارهاى ديگرى بر آنها چيره نگرديده ،
تا آوازهايشان كه به مناجات بلند است كوتاه سازد . در صفهاى عبادت حق شانههايشان پس و پيش نرفته است ( صفت عبادتشان ناهمگونى نداشته ، شانه بشانه براى پرستش ايستادهاند ) هيچگاه براى آسايش خودشان از امر خداوند گردن فرازى نداشته و كوتاهى نكردهاند . كند فهمى و فراموشيها نمىتوانند با عزم ثابتشان بدشمنى برخيزند . فريبها و شهوات نمىتوانند همّتهاى آنان را هدف تيرهاى خود قرار دهند . پروردگار صاحب عرش را براى روز بيچارگيشان ( روز قيامت ) ، ذخيره قرار دادهاند . آنگاه كه خلق از خداوند بريده و به آفريدهها بپردازند ،
آنها اميد و رغبتشان بخداوند خواهد بود ، آنها به كنه و غايت عبادت حق نمىرسند و از حرص و ولعى كه بعبادت خداوند دارند رجوع نمىكنند . مادّه اميد و بيمى كه از او در دلشان است هيچ گاه كنده نشود . و رشتههاى خوف از خدا هرگز از دلشان
[ 745 ]
بريده نگردد ، تا بدان سبب سعى و كوششان سستى پذيرد . اسير و گرفتار طمعهاى بيجاى دنيوى نمىشوند تا جدّ و جهد دنيايى را بر كوشش آخرت بر گزينند ، اعمال و عبادات گذشته خويش را بزرگ و با اهميّت نمىدانند ، تا به اميد عظمت اعمالشان ، خوف و بيم از عذاب الهى از دلشان رخت بر بندد . هيچ گاه شيطان بر آنها مسلّط نمىشود ، تا اختلاف كلمه درباره پروردگارشان پيدا كنند . زشتى جدايى و دشمنى از هم جدايشان نساخته ، كينه و حسد ره بسويشان نبرده است .
انواع شك و ريب و اقسام عزم و همّتهاى پست بى ارزش آنها را متفرّق و دسته دسته نكرده است . تمام فرشتگان در كمند و ريسمان ايمان اسير و گرفتارند . ميل عدول از حق و سستى در عبادت آن بند را از گردنشان باز نكرده است .
در تمام طبقات آسمان جاى افكندن پوستى نيست ، جز اينكه در آنجا فرشتهاى به سجده افتاده ، و يا در كوشش و تلاش فراگيرى دانش است .
بر اثر زيادى اطاعت پروردگارشان علم خود را افزايش دادهاند . عزّت و جلال خداوند در قلب آنها عظمت و هيبت ايجاد كرده است . »