لغات
عكاظ به ضم : نام جايى است در اطراف مكه ، عرب جاهلى سالى يك مرتبه و به مدت يك ماه در آن جا اجتماع كرده ، خريد و فروش كرده و شعر مىخواندند و افتخار مىكردند . در اين باره ابى ذويب ، يكى از شعراى عرب جاهليت چنين گفته است :
اذا بنى القباب على عكاظ
و قام البيع و اجتمع الالوف [ 1 ]
پس از ظهور اسلام بازار عكاظ برچيده شد .
اديم عكاظى چرم معروفى بود كه در بازار عكاظ فراوان خريد و فروش مىشد ، به همين دليل به عكاظ نسبت داده شده است .
أديم مفرد است و جمع آن أدم و گاهى هم به أدمه جمع بسته شده مانند رغيف ( گرده نان ) كه به ارغفه جمع بسته شده است .
عرك : ماليدن ، دباغى كردن نوازل : جمع نازله مصيبتها ، گرفتاريها ،
سختيها .