شرح
آغاز آشوب و براه افتادن فتنهاى كه منجرّ به خرابى جهان و فساد و تباهى آن شود ، پيروى از هواى نفس و انديشههاى باطل ، و دستوراتى است كه جداى از فرامين و دستورات حق ابداع شود . با اين كه غرض از بعثت پيامبران و آوردن شريعت ، نظام بخشيدن به زندگى مردم در امور دنيا و آخرتشان بوده است .
بنابراين هر انديشه ابداعى ، و يا هر نوع پيروى از خواست نفسانى كه از محدوده كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) بيرون باشد ، موجب بروز آشوب و از هم گسيختگى نظام موجود جهان مىشود . مانند خواستههاى ستمگران تاريخ و خود رأيى خوارج نهروان كه موجب فساد و تباهى شده است .
عبارت زيباى حضرت كه اگر باطل از آميختگى با حق رهايى مىيافت ،
حق طلب ، گمراه نمىشد ، اشاره به اسباب و علل ، همين انديشههاى فاسد دارد ،
مقدمات ادلّهاى كه تباهكاران براى صحّت ادّعا و انديشههاى فاسد خود مىآورند ، بر پايه آميختگى حق با باطل است ، امام ( ع ) درآميختن حقّ و باطل را به صورت دو قضيّه شرطيّه متّصله ، دليل مغلطه بدكاران ، و فريب خوردن ساده لوحان دانستهاند . امّا دو قضيّه شرطيّه عبارتند از :
1 قضيّه شرطيّه اوّل اين كلام امام ( ع ) است : فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم يخف على المرتادين « اگر باطل از آميختگى حق رهايى مىيافت ،
باطل بر جستجوگر پوشيده نمىماند . » رابطه ميان آميختگى و پوشيده ماندن حق ،
يا باطل كاملا روشن است ، چه اگر زمينه شبهه بطور كلّى منتفى بود ، حقيقت
[ 287 ]
طلب با كمترين سعى و كوشش فساد آن را تشخيص مىداد و بطلان آن بر وى پوشيده نمىماند . حال چون تشخيص باطل بر جستجوگر پوشيده مانده معلوم مىشود كه باطل از آميختگى با حق بر كنار نبوده است و همين آميختگى موجب اشتباه و پيروى از باطل شده است . در اين قضيه شرطيّه از استثنا كردن نقيض جزاء « مخفى ماندن باطل » نتيجه آميخته بودن حق با ، باطل را گرفته است و به تعبير ديگر ، رها نبودن باطل از آميختگى با حق را نتيجه گرفته است . نتيجه بدين دليل سالبه آمده است كه يكى از دو مقدمه سالبه بوده و همواره نتيجه تابع پستترين مقدمه مىباشد .
2 قضيّه شرطيّه دوّم : اين سخن حضرت است : و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندين « و اگر حق از پوشش باطل آزاد مىشد زبان بدگويان از عيبجويى باز مىايستاد . » رابطه ميان بدگويى و در لباس باطل بودن حق ، كاملا واضح است . مقدّماتى كه اهل باطل در اقامه دليل مىآورند ، اگر تمام آنها حق باشد ، و به ترتيب صحيحى آورده شده باشد ،
نتيجه آن حق خواهد بود ، و زبانشان از لجاجت و مخالفت باز مىايستد . ولى چون مقدمات آميخته است نتيجه آن مىشود كه حضرت فرمودهاند .
امام ( ع ) قياس اول و دوّم را به صورت قياس ضمير آورده و كبرى را از احكام حذف كرده ، نتيجه يا آنچه كه در معناى نتيجه بوده است ذكر فرمودهاند : و بدين تعبير كه از حق مشتى را گرفته و از باطل مشتى را و درهم آميختهاند ، لازمه اين كار بوجود آمدن انديشههاى باطل شده است .
واژه « ضغث » به صورت استعاره بكار رفته ، مقصود اين است كه انديشههاى باطل ، و خواستههاى اختراعى به دليل آميخته بودن حق و باطل بضرورت تحقق مىيابد . بدين هنگام شيطان بر ياران خويش تسلّط مىيابد .
بدينسان كه ابليس ، پيروى هواى نفس و دستور العملهاى بيرون از كتاب خدا را ،
[ 288 ]
در چشمهانشان زيبا مىنمايد ، و آنها بدليل گمراهى و پيروى از امور شبههناك ،
حق را از باطل تشخيص نمىدهند . بر خلاف كسانى كه نيكوكارى از جانب خدا برايشان از قبل مقرّر شده است . اينان رستگار شده نجات مىيابند . يعنى افرادى كه لطف خداوند در تاريكى امور شبههناك دستشان را گرفته و آنها را در جهت تشخيص حق از باطل بروشنى هدايت رهنمون شده است . اين گروه از آتش جهنّم بدور خواهند بود .
[ 289 ]