امام ( ع ) دو ، ويژگى ديگر حق تعالى را كه موجب حمد و سپاس مىشود ،
بدين عبارت الّذى لا تبرح منه رحمة و لا تفقد له نعمة بيان كردهاند .
با توجّه به اين كه رحمت خداوندى زوال نمىپذيرد ، و نعمتهايش تمام شدنى نيست . وجوب شكر حق تعالى امرى ضرورى و لازم به نظر مىرسد .
امام ( ع ) با آوردن اين عبارت كه رحمت خداوند مدام بر بندگان جارى و بخششهايش پايان ناپذير است و جايى نيست كه از نعمتهايش تهى باشد ، افراد را بر اداى شكر حق تعالى ترغيب مىكند و با ذكر خصلتهاى ششگانه خداوند كه موجب شكرگزارى مىشود ، انسانها را ، متوجّه عيوب دنيا كرده تا از آن شديدا متنفّر شوند و در آغاز مىفرمايند : « دنيا بطور حتم از بين مىرود » و سپس از بزرگترين عيب دنيا « وجوب مفارقت و جدائى از آن » كه اگر كمترين توجّه بدان شود ، موجب عدم اعتماد و سلب محبّت آن مىشود برحذر مىدارد و آنگاه به دو ويژگى دنيا كه همواره توجّه انسانها را بخود جلب كرده و مىكند پرداخته است .
يكى از دو ويژگى مربوط بقوّه چشايى ، يعنى شيرينى دنيا و ديگرى مربوط به قوه بينايى يعنى سرسبزى دنياست ، لفظ « حلوة و خضرة » مجاز بكار رفته ، و كنايه است از جهات ميل انسانى به دنيا . به كار بردن لفظ « حلوة » براى قوه چشايى و « خضرة » براى قوّه بينايى از باب به كار بردن لفظ جزء در مفهوم كل است .
هر چند دو صفت حلوة و خضرة بظاهر بيان كننده ستايش دنيا محسوب مىشوند ، ولى منظور حضرت از به كار بردن اين دو صفت ، مذمّت دنيا بوده است ، بدين لحاظ براى پيشگيرى از اعتراض احتمالى ، عبارتى را كه گوياى
[ 256 ]
پاسخ باشد آورده و فرمودهاند : اين شيرينى و سبزى براى دنيا هر چند سهل الوصول است ، امّا ديرپا نيست و عاقبت مطلوبى هم ندارد . زيرا هر چيزى كه سود آنى داشته باشد ، بخصوص براى افرادى كه عاقبتنگر نباشند و نعمت آنى را منظور نظر داشته باشند در نهايت مضرّ خواهد بود و دنيا براى دنيا طلب چنين است . حضرت به همين معنا اشاره كرده ، مىفرمايند : « دل دنيا طلب با محبّت آن آميخته مىگردد » سپس امام ( ع ) لفظ « ناظر » را به اعتبار اين كه كلمه « خضرة » آمده و بمعنى سبزى است به كار بردهاند زيرا سبزى از چيزهايى است كه چشم از آن لذّت مىبرد . بنابر اين هر كس در به دست آوردن دنيا عجله كند و قلبش را با دوستى آن درآميزد ، چون در نهايت از دنيا جدا مىشود ، و براى عاقبتش سودى ندارد ، بعذاب دائمى دچار خواهد شد و در تاريكى ترس زندانى مىشود .
قرآن كريم بدين معنا اشاره كرده ، مىفرمايد : مَنْ كانَ يُريدُ الْعَاجِلَة عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْليها مَذْمُوماً مَدْحُوراً [ 8 ] پس از تذكّر مصايب دنيا دستور كوچ كردن از دنيا با برداشت بهترين زاد و توشه را مىدهد ، زيرا راهى كه فراروى ما قرار دارد ، و بايد پيموده شود ، در نهايت سختى و دشوارى و مسيرى طولانى است ، با توجّه باين كه زمان برداشت زاد و توشه نيز بسيار اندك است .
خواننده گرامى خدايت رحمت كند از واژه ارتحال نبايد معناى كوچ كردن حسّى كه بمثابه انتقال چيزى از شخصى به شخص ديگر است برداشت كنى و نه از واژه « زاد » خوراكيهاى حيوانى را بدين دليل كه بسيارى از زاد و توشههايى كه به نظر ما نيكو و زيباست مورد نهى خداوندى است . منظور از كوچ معنايى است كه از تصوّر پيمودن راه آخرت به دست مىآيد .
[ 8 ] سوره بنى اسرائيل ( 17 ) آيه ( 18 ) : آن كه دنيا را نخواهد ما سريعا آنچه را براى هر كس بخواهيم به وى مىدهيم سپس براى دنيا خواه جهنمى را قرار داده كه در آخرت با ملامت وارد آن شود .
[ 257 ]
هنگامى كه بدانى هدف از انجام وظايف شرعى رسيدن به پيشگاه حضرت حق و مشاهده عظمت و كبرياى خداست خواهى فهميد كه راه رسيدن به اين مقصود ، استفاده از علايم و راهنمايىهاى خداوند و دريافتهاى معنوى از جانب اوست . طى كننده راه ، و عبور كننده منزل گاههاى آخرت پاى انديشه تو است كه با توسّل به نشانههاى واضحى كه وجود دارد ، منازل را مىپيمايد و به هر منزلى كه مىرسد شناخت آن منزل او را براى رسيدن به منزل ديگر ، كه از منزل قبل برتر و با ارزشتر است آماده مىكند ، چنان كه از آيه كريمه : لِتَرْكَبَنَّ طبقاً عَن طَبقَ : « بر هر مرتبهاى بعد از مرتبهاى مسلّطشان مىگردانيم » ، همين معنا فهميده مىشود .
بدين سان عروج پياپى انجام مىشود تا بدرگاه حضرت حقّ بار يابد و در نزد ،
مليك مقتدر منزل گزيند .
پس از آن كه معناى كوچ كردن را تصوّر كردى ، دانستى كه براى هر كوچ و سفرى توشهاى مخصوص لازم است و فهميدى كه با ارزشترين و نيكوترين زاد ،
در پيمودن راه آخرت ، جز تقوى و كارهاى شايسته نيست ، خوراك عقل ، و اساس زندگى اخروى كار شايسته و تقواست . و بدين معنا سخن حضرت اشاره دارد كه :
« براى آخرت زاد و توشه برگيريد و بهترين توشه پرهيزكارى است » .
امام ( ع ) با عبارت « ما بحضرتكم » اشاره دارند به آنچه در توان ما از انجام كارهاى صحيح براى نيل بثوابهاى اخروى مىتواند باشد . و پس از تشويق براى توشهگيرى اخروى ، از فزون خواهى لذّتهاى دنيوى و افراط در چيزهايى كه بدن بدانها نيازمند است ، نهى فرمودهاند زيرا بدن بمنزله مركبى است كه جان و روان بتواند بوسيله آن ، مراحل وجودى خود را طى كند ، بنابر اين بيشتر از نياز بدن ،
روان به امورى نيازمند است كه ناگزير بدانها توجّه كرده و در رسيدن به مقصد آنها را دوست بدارد .
فزون طلبى دنيا جز آن كه بار انسان را سنگين و او را از مقصد باز دارد
[ 258 ]
چيزى نيست . فرموده حضرت : « بيشتر از اندازه كفاف دنيا مخواهيد ، و فزونتر از آنچه به شما رسيده طلب نكنيد » ناظر به همين معناست . يعنى نگاهتان را به آنچه نعمت داران بدان بهرهمندند ، ندوزيد ، زيرا در كوچ كردن به آخرت كوتاهى مىكنيد و سرگرم به دست آوردن چيزهايى مىشويد كه نظرتان بدانها افتاده است .
[ 259 ]