ترجمه
« آرى اين گفتار حقى است ولى از آن اراده باطل كردهاند [ معاويه با قرآن بر نيزه كردن خوارج را فريب داد ، ظاهر كار معاويه دعوت بداورى قرآن بود ، امّا در باطن قصد تشتّت و تفرقه مسلمين را داشت ] آنچه خوارج اظهار مىدارند « لا حكم الاّ للّه » پذيرفتنى است ولى نظر آنها از اداى اين سخن كه فرماندهى و حكمرانى از آن خداست نپذيرفتنى ، زيرا مردم ناگزيرند براى اداره امورشان فرماندهى نيكوكار ، يا بد كار داشته باشند ( تا اگر حاكم نيكوكار باشد ) ايمان
[ 219 ]
دارندگان به سعادت آخرت و كفّار نيز بخير دنيوىشان دست يابند و خداوند آنها را به پايان كارشان برساند . و به وسيله او اموال بيتالمال مسلمانان گردآورى شود ،
دشمنان خدا سركوب ، راهها امن و حق بيچارگان از زورمداران گرفته شود . رعاياى مؤمن آسوده خاطر شوند ، و از ستم ستمگران در امان بمانند .
به روايت ديگر هنگامى كه حضرت گفته خوارج را شنيد ، فرمود : درباره شما حكم خداوند را انتظار مىكشم . . . در ادامه ، سخن را چنين بپايان رساندند كه در حكومت امير نيكوكار ، پرهيزگار به خواستههاى خود كه سعادت اخروى و جلب رضاى خداوند است مىرسد و در حكومت امير بدكار افراد بدكار و با شقاوت بهره دنيوى خود را خواهند برد ، تا بدان هنگام كه روزگار بدكار بسر آيد و مرگ او فرا رسد . »