لغات
يستفيئه : بازگشت دادن برگرداندن از فعل فاء كه به معناى رجع به كار گرفته شده است . در بعضى روايات به جاى ، تجده كالثور ، تلقه تلقه من الفيئة على كذا به كار رفته ، و به معناى او را بدين هيأت عجيب و غريب خواهى ديد .
عقص : كج ، منظور از عقص ثور دو شاخ گاو است عقص به فتح عين الفعل ، فعل متعدى است و عقص به كسر لازم است .
صعب : در اين جا به معناى چارپاى چموش و ناآرام به كار رفته است .
ذلول : رام ، در اختيار .
عريكه : صفت مشبّه فعيل به معناى مفعول است ، و « ة » آخر كلمه براى نقل معناى وصفى به اسمى به كار رفته . عرك در اصل معناى نرم شدن پوست با دباغى و جز آن معنى مىداده است .
عدا : گذشتن ، تجاوز كردن بدا : آشكار شد ، ظاهر گرديد .
[ 129 ]