در فصل سوّم امام ( ع ) از اين جمله دعاء كه : اللّهم افسح تا آخر ، امورى را از خداوند متعال ، و به شرح زير مسئلت مىكند .
1 از خداوند مىخواهد كه براى پيامبر ( ص ) در سايه رحمت خود جايگاه وسيعى را مقرّر فرمايد : يعنى مكان و جايگاه پيامبر ( ص ) را در محضر قدس و سايه وجودش توسعه دهد . در عبارت امام ( ع ) لفظ « ظلّ » براى وجود ، عاريه آمده است ، وجه مشابهت آسايشى است كه در هر دو مورد وجود دارد . بدين شرح كه شخص پناهنده به سايه ، از رنج تابش آفتاب در آسايش ، و پناهنده بسايه حق تعالى از گرماى سوزان جهنم و عذاب دردناك آن در أمان است . آيه كريمه قرآن به همين حقيقت اشاره دارد كه : ظلّ ممدود يعنى در سايه بلند حق تعالى آرميدهاند .
2 خداوند از فضل و كرم خود ، پاداش پيامبر ( ص ) را ، خير دو چندان عنايت كند . يعنى از نعمتهاى خود ، كمالات نبىّ اكرم را مضاعف گرداند . چنان كه قبلا توضيح دادهايم مراتب استحقاق نعمتهاى خداوند نامتناهى است .
3 خداوند ساختمان رسول خدا ( ص ) را بلندترين ساختمان قرار دهد .
محتمل است كه منظور امام ( ع ) از ساختمان ، استوارى ديانت پيامبر باشد ، كه البتّه برترى آن ، عبارت از اتمام و اكمال دين است تا بر همه أديان برترى يابد .
إحتمال ديگر آن كه منظور ، استحكام يافتن ملكات خير نفسانى پيامبر ( ص ) باشد تا بدان سبب مستحقّ مراتب بهشت و كاخهاى بلند آن شود .
[ 435 ]
4 خداوند جايگاه پيامبر ( ص ) را در نزد خود قرار دهد . يعنى جايگاه مباركى كه وعده داده به وى ارزانى دارد . چنان كه پيامبر نيز دستور دارد كه عرض كند : قل ربّ انزلنى منزلا مباركا .
5 خداوند نورانيّتى را براى پيامبر ( ص ) تمام گرداند مقصود از « نور » روشنائى بعثت است . كه در اين صورت ، منظور از اتمام نور انتشار آن در قلب جهانيان مىباشد . و يا آن روشنايى كه در جوهر ذات پيامبر وجود داشته و مقصود از اتمام نور ، فزونى كمال پيامبر ( ص ) خواهد بود .
6 خداوند پاداش رسالت پيامبر را قبول شهادت و پذيرش تقاضاهايش قرار دهد .
در عبارت امام ( ع ) كلمه « مقبول » مفعول دوّم و « ذا منطق » به عنوان حال در جمله منصوب آمده است . قبول شهادت پيامبر ( ص ) كنايه از كمال خوشنودى خداوند از آن حضرت مىباشد چه شهادت كسى قبول مىشود كه حرفش را پذيرفته باشند ، و لزوما چنين كسى از رذايل اخلاقى كه موجب خشم خدا شود به دور است .
ممكن است قبول شهادت كنايه از اين باشد ، كه مشاهدات پيامبر ( ص ) از اعمال امّتش به دور از آميختگى به اشتباه و توهّمات است و كلام پيامبر در شفاعت و جز آن مورد قبول خداوند واقع شود .
منظور از كلام حضرت كه نبىّ اكرم داراى منطق عدل بود ، اين است كه هرگز در كردار و گفتار از حق عدول نمىكرد و ستمى روا نمىداشت . و معناى « خطبته فصل » كه براى پيامبر آورده يعنى حق را از باطل جدا كرد .
تمام ويژگيهايى كه امام ( ع ) براى پيامبر برشمرد ، هر چند از نظر معنى مختلفاند ولى به يك حقيقت كه همانا فزونى كمال و تقرّب آن بزرگوار ، بخداوند باشد ، باز مىگردند .
[ 436 ]
در پايان خطبه امام ( ع ) با اين عبارت كه « اللّهم اجمع » از خداوند مىطلبد كه ميان او و پيامبر ( ص ) روز قيامت در امورى انس و الفت برقرار نمايد به قرار زير :
1 « برد العيش » : يعنى ، خوشى بيدردسر ، بدين مفهوم كه امام ( ع ) و پيامبر در كنار هم زندگى خوشى داشته باشند . وقتى عرب مىگويد . « عيش بارد » كه هيچ نوع زحمت جنگ و دشمنى . . . وجود نداشته باشد ، چنين زندگى در قيامت به معناى بهرهگيرى از بهشتى است كه هيچ رنج و زحمتى در آن وجود ندارد .
2 نعمت پايدار ارزانى دارد ، يعنى نعمت پابرجا و غير قابل زوال كه همانا بهشت و محضر خداوندى باشد .
3 تمام خواستههايشان را برآورده گرداند ، يعنى آنچه كه نفس از تمنيّات مىطلبد و خوشيهاى لذّتبخش كه نعمتهاى ابدى باشند عنايت كند .
4 نهايت آرامش و دورى از رنج را برايشان فراهم آورد . منظور از اطمينان نفس ، آرامش فراوان نفس به خوشيهايى كه جداى از حق و از بين رفتن انس با ساكنين قرب خدا نباشد . و به دور از گرفتاريهائى كه مشابه گرفتاريها و آفتهاى دنياست صورت نپذيرد .
5 هديههاى بزرگوارانهاى به آنان عطا فرمايد .
منظور از « تحف الكرامة » ميوههاى بهشتى است كه شاخههاى آن پايين آمده و نزديك اهل بهشت قرار دارد . آرى هدايايى كه خداوند براى اولياى خود مقرر فرموده است ، تاكنون هيچ چشمى نديده ، و هيچ گوشى نشنيده و حتّى بر قلب هيچ انسانى خطور نكرده است .
[ 437 ]