فصل دوّم در تمجيد حق تعالى به اعتبار آفرينش آدم ، و گزينش او ،
و عطا كردن نعمت كامل به وى و در مقابل عصيان آدم و گناهكارى او مىباشد . و در عوض خداوند متعال گناهكارى آدم را با اخراج از بهشت كيفر داد و از باب رحمت و فضل توبهاش را پذيرفت ، او را به زمين فرو فرستاد و ذرّيه او را به انتخابشان به رسالت و نبوّت گرامى داشت ، و سپس روزى و مدّت زندگى را ميان فرزندان او مختلف و كم و زياد تقسيم و آنها را بدين صورت مبتلا ساخته و امتحان كرد .
آنچه فوقا بر شمرديم محتواى كلام امام ( ع ) كه فرمود : « چون كه زمين را آماده كرد . . . انبياء را پياپى براى هدايت مبعوث فرمود . . . » بايد دانست كه بحث درباره قصّه آدم ( ع ) در خطبه اوّل بطور كامل انجام پذيرفته : و قصد تكرار نيست جز اينكه در اين عبارت امام فوايدى است كه ذيلا بدان اشاره مىكنيم .
فايده اوّل : كلام حضرت كه فرمود « مهّد ارضه » يا به اين معناست كه زمين را گسترده و هموار قرار داد چنان كه خداوند متعال مىفرمايد : ألَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ مِهاداً [ 7 ] .
و يا معناى سخن امام ( ع ) اين است كه زمين را گاهواره قرار داد چنان كه حق تعالى فرموده است : اَلَّذى جَعَلَ لَكُمْ الْأَرْضَ مَهْداً [ 8 ] .
[ 6 ] سوره نحل ( 16 ) آيه ( 16 ) : و نشانهاى زمين و ستارگان آسمان را مقرر داشت تا به آنها هدايت يابيد .
[ 7 ] سوره نباء ( 78 ) آيه ( 6 ) : آيا زمين را فرش هموار و گسترده قرار نداديم . مهاد ، در لغت به معناى فرش آمده است .
[ 8 ] سوره طه ( 20 ) آيه ( 53 ) : همان خدايى كه زمين را آسايشگاه شما قرار داد .
[ 787 ]
اگر معناى اوّل را در نظر بگيريم مفهوم كلام اين خواهد شد : پس از آن كه خداوند زمين را هموار و دشت قرار داد بگونهاى كه بندگان بتوانند ، زمين را مورد تصرف قرار دهند ، برخيزند و بنشينند و در آن كشاورزى و ديگر تصرّفات را انجام داده و منافعى داشته باشند ، امر خداوند بر خلقت آدم تعلّق گرفت .
و اگر معناى دوم را براى سخن حضرت در نظر بگيريم لفظ « مهد » استعاره خواهد بود ، از باب تشبيه كردن به گاهواره كودكان در استراحت و آسايش و خواب بدين توضيح كه زمين جايگاه راحت آدميان قرار گرفت .
فايده دوّم : كلام امام ( ع ) « و أنفذ أمره » مىباشد ، يعنى در ايجاد مخلوقات و به كمال رساندن آنها ، امرش را نافذ و مؤثّر گردانيد . تماميّت عالم و كمال يافتن آن به اين بود كه خداوند نوع انسان را كه مركز دايره وجود است برگزيد و به او فرمان هستى يافتن را صادر كرد .
فايده سوّم : عبارت امام ( ع ) اين است كه : « خيرة من خلقه » آدم را از ميان مخلوقات خويش برگزيد . كلمه « خيرة » بعنوان حال . يا مصدر يعنى مفعول مطلق منصوب آورده شده است . دليل اينكه آدم ( ع ) منتخب خداوند بود ، آيه شريفه و كلام حق تعالى است كه مىفرمايد : اِنَّ اللَّهَ إِصطَفى آدَمَ [ 9 ] . و اين آيه : وَ لَقَد كَرّمنا بنى آدم وَ حَمَلْناهُمْ فِى البرّ وَ البَحْر وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطّيباتِ وَ فضَّلناهُمْ عَلى كثيرٍ مِمَّن خَلَقْنا تَفْضيلاً [ 10 ] .
دليل گرامى داشتن انسان دو چيز است بقرار زير :
1 ابو يزيد بسطامى گفته است ، انواع كرامت خداوند بر انسان نامتناهى است .
[ 9 ] سوره آل عمران ( 3 ) آيه ( 33 ) : خداوند آدم را برگزيد .
[ 10 ] سوره بنى اسرائيل ( 17 ) آيه ( 70 ) : ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنها را در صحرا و دريا پراكنديم و از غذاهاى پاك و پاكيزه به آنها روزى داديم و آنها را بر مردمان ديگر سرورى بخشيديم .
[ 788 ]
چنان كه خداوند متعال مىفرمايد : وَ إِنْ تَعُدّوا نِعْمَة اللَّهِ لا تُحْصوها [ 11 ] اين بيان اجمالى كلام ابو يزيد بود امّا تفصيل مطلب بشرح ذيل است .
الف : خداوند سبحانه تعالى هر ساعتى بر افرادى كه بر حق متعال توكّل كنند باران كفايت مىبارد ، چنان كه خود مىفرمايد : وَ مَنْ يَتَوّكل عَلى اللَّه فَهُوَ حَسبُه [ 12 ] .
ب : خداوند ، هر ساعتى بر فرمانبرداران باران دوستى مىبارد . چنان كه حق تعالى خود مىفرمايد : سَيجْعَلُ لَهُم الرَحمنُ وُداً [ 13 ] .
ج : خداوند بر كوشش كنندگان باران هدايت مىبارد چنان كه مىفرمايد :
وَ الّذين جاهَدُوا فينا لَنَهدِينهُم سُبلَنا [ 14 ] .
د : خداوند بر شكرگزاران باران فزونى را جارى كرده است ، حق تعالى در اين باره مىفرمايد : لئِن شَكَرْتُمْ لاَزيدَنَّكُمْ [ 15 ] .
ه : خداوند بر كسانى كه به ياد حق باشند باران بصيرت و بينش مىبارد .
سبحانه تعالى مىفرمايد : اِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إذا مَسَّهُمْ ظائِف مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ [ 16 ] .
2 گرامى داشتن خداوند آدم و فرزندانش را يا به لحاظ احوال داخلى و يا خارجى آنهاست ، و به لحاظ احوال داخلى هم يا مربوط به امور جسمانى و يا جز آن مىباشد و اگر به لحاظ امور جسمانى انسان مورد تكريم قرار گرفته
[ 11 ] سوره ابراهيم ( 14 ) آيه ( 34 ) : اگر نعمتهاى خداوند را شماره كنى قادر به شمارش نيستى .
[ 12 ] سوره طلاق ( 65 ) آيه ( 3 ) : آن كه بر خداوند توكل كند خداوند او را كفايت مىكند .
[ 13 ] سوره مريم ( 19 ) آيه ( 96 ) : خداوند بزودى براى آنها دوستى قرار مىدهد .
[ 14 ] سوره عنكبوت ( 29 ) آيه ( 69 ) : آنان كه در راه ما بكوشند ، راه هدايت خود را به آنان نشان خواهيم داد .
[ 15 ] سوره ابراهيم ( 14 ) آيه ( 7 ) : اگر شكرگزار باشيد نعمت شما را افزون مىكنيم .
[ 16 ] سوره اعراف ( 7 ) آيه ( 201 ) : آنان كه تقوا پيشه كنند ، هرگاه دستهاى از شياطين بخواهند آنها را فريب دهند بدين هنگام آنان اهل بصيرت خواهند بود .
[ 789 ]
باشد ، امورى خواهند بود كه ذيلا بيان مىشود .
اوّل : صورت زيباى آدم و فرزندان او چنان كه خداوند متعال مىفرمايد : و صَوَّرَكم فَاَحْسَنَ صُوَرَكُمْ [ 17 ] .
دوّم : قامت زيبا و اندام معتدل آدم و ذريّهاش ، در اين باره خداوند مىفرمايد : لَقد خَلَقنا الاِنسان فى اَحسَن تقويم [ 18 ] زيبائى اندام انسان به اين دليل است كه شيئى هر گاه بلندى و ارتفاع بيشترى پيدا كند در نوع خود زيبا و ارجمندتر به نظر مىرسد ، چنان كه بلندترين درخت زيباترين آنهاست .
3 خداوند انسان را به اين دليل تكريم كرد كه بلند شدن ، نشستن ، به پشت و رو خوابيدن و استراحت كردن را برايش ميسور گردانيد . توضيح كلام اين است كه حق متعال تركيب وجودى مخلوقات خود را به چهار نوع و صنف قرار داد .
الف : بعضى مانند حيوانات ، گويا پيوسته در حال قيام ايستادهاند .
ب : برخى مانند حيوانات گويا مدام در حال ركوعاند .
ج : گروهى همچون خزندگان كه بر شكم راه مىروند گويا مدام در سجدهاند .
د : دستهاى مانند كوهها همواره در حال قعوداند .
امّا خداوند متعال انسان را چنان آفريده است كه تمام هيأتهاى فوق الذكر را مىتواند داشته باشد . و به او تمكّن بخشيده است تا حالات گوناگون و مختلفى را بپذيرد و در اين باره مىفرمايد : الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِم [ 19 ] . امّا احوال غير بدنى كه خداوند انسان را بدانها مورد تكريم قرار داده است عبارتند از :
1 روحى كه جايگاه آگاهى يافتن به اشرف موجودات و مبدأ وجود يعنى
[ 17 ] سوره مومن ( 40 ) آيه ( 64 ) : شما را خداوند به صورت زيبايى تصوير كرد .
[ 18 ] سوره تين ( 95 ) آيه ( 4 ) : ما انسان را در بهترين اندام آفريديم .
[ 19 ] سوره آل عمران ( 3 ) آيه ( 191 ) : مؤمنان كسانى هستند كه خدا را در حال قيام ، قعود و خوابيده به پهلو به ياد دارند .
[ 790 ]
حق تعالى مىباشد . چنان كه خداوند در اين مورد فرموده است : وَ نَفَخَ فيه مِنْ رُوحِه [ 20 ] پروردگار جهانيان با اضافه كردن روح خود به آدم او را كرامت و شرافت بخشيد .
و با همين شرافت و بزرگوارى او را از ديگر موجودات اين جهان متمايز گردانيد 2 عقل و شرافت عقل از جهاتى است :
اوّل : روايت شده است : كه خداوند متعال به داود ( ع ) وحى فرستاد و به او فرمود : « هرگاه عاقلى را ديدى خدمت گزار او باش » دوم : گفته پيامبر اسلام ( ص ) كه در توصيف عقل فرموده است : اوّل چيزى كه خداوند آفريد عقل بود . و سپس به عقل فرمود روى آور ، روى آورد ، و فرمود بازگرد بازگشت . آنگاه حق تعالى فرمود : بعزّت و جلال خودم سوگند هيچ مخلوقى را از تو گرامىتر نسبت بخود نيافريدهام ، بوسيله تو ديگران را مؤاخذه مىكنم بخشش مىنمايم و يا ثواب و كيفر مىدهم .
چيزى كه بايد درباره عقل دانست اين است كه براى عقل آغاز و نهايتى است و هر دو مرحله عقل ناميده مىشود .
مرحله نخستين و ابتدايى عقل نيرويى است كه آماده مىگردد تا علوم كلّى و ضرورى را فرا گيرد ، چنان كه در كودك اين قوّه وجود دارد ، و سخن پيامبر ( ص ) نيز به اين مرحله اشاره داشت .
مرحله دوّم عقل « بالمستفاد » است و توصيه پيامبر ( ص ) خطاب به امير مؤمنان به اين مرحله از عقل اشاره دارد كه فرمود : هرگاه مردم به آفريدگار خود به انواع نيكى تقرّب جويند تو اى على با خردمندى و عقلت نزديكى بخدا را بجوى ، كه بدين سبب از لحاظ درجه و مرتبه در نزد مردم دنيا و نزد خداوند در آخرت بر ديگران سبقت خواهى گرفت .
[ 20 ] سوره سجده ( 32 ) آيه ( 9 ) : از روح خود در انسان دميد .
[ 791 ]
مرتبه سوّم ، علم و حكمت كه نتيجه عقل و خرد مىباشد . چنان كه خداوند متعال فرموده است : يَرْفعِ اللَّه الّذين آمَنُوا مِنْكم و الّذين اوتوا العلم دَرَجات [ 21 ] و باز مىفرمايد : يُؤْتِى الْحِكْمَةَ مَنْ يَشآءُ وَ مَنْ يُوتَ الْحِكْمَة فَقَدْ اُوتِىَ خَيْراً كَثيراً وَ ما يَذَّكَرُ اِلاَّ اوُلُوا الأَلْبابِ [ 22 ] حكمت را خداوند حيات و نور ناميده است . چنان كه خود مىفرمايد : اَوَ مَنْ كان مَيتاً فَأحْيَيناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمشى بِهِ فى النّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِى الظُّلُماتِ [ 23 ] .
گرامى داشتى كه بيرون از وجود انسان قرار دارد نيز بر چند وجه است .
بتوضيح زير :
1 مخلوقات ديگر را خداوند براى سود و منفعت انسان آفريده و فرموده است : هُوَ الَّذى خَلَقَ لَكُمْ ما فِى الْأَرْضِ جَميعاً [ 24 ] و باز فرموده است :
وَ سَخَّر لَكُمْ ما فِى السَّماوات وَ ما فِى الْأَرْضِ جَميعاً [ 25 ] . خداوند زمين را فرش و آسمانها را بسان سقفى نگاهبان شما مقرّر فرمود و آنچه از زمين مىرويد رزق و روزى شما قرار داد . و ابرهاى پر باران را ، براى بارورى گياهان به نقاط مختلفى فرستاد . چنان كه حق تعالى خود مىفرمايد : وَ اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخْرَجَ بِهِ مِن الثّمراتِ رزقاً لَكُمْ وَ سَخَّر لَكُم الفُلكَ لِتَجْرِىَ فِى البَحرِ بِأمْرِهِ
[ 21 ] سوره مجادله ( 58 ) آيه ( 11 ) : خداوند مقام ايمان آورندگان از شما را بلند و به صاحبان انديشه درجاتى عنايت مىكند .
[ 22 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 269 ) : خداوند به آن كه بخواهد حكمت مىبخشد و به هر كس حكمت داده شود خير فراوانى داده شده است ، اين حقيقت را جز صاحبان خرد در نمىيابند .
[ 23 ] سوره انعام ( 6 ) آيه ( 122 ) : آيا كسى كه مرده بود و ما او را هدايت كرديم و براى او نورى قرار داديم كه با روشنايى آن در ميان مردم راه مىرود همچون كسى است كه در تاريكى قرار دارد ؟
[ 24 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 29 ) : خداوند كسى است كه آنچه در روى زمين است براى شما آفريد .
[ 25 ] سوره جاثيه ( 45 ) آيه ( 13 ) : آنچه در آسمانها و زمين است به نفع شما رام كرده و در اختيار شما قرار داد .
[ 792 ]
وَ سَخَّرَ لَكُم الأَنْهار [ 26 ] .
و باز پروردگار انسان را با آفرينش خورشيد و ماه ستارگان گرامى داشته و در اين باره چنين فرموده است : وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ [ 27 ] و باز فرموده است : وَ هُوَ الَّذى جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدوا بِها فى ظُلُماتِ البَرِّ وَ البَحْرِ [ 28 ] و فرموده است : وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِنينَ و الحِساب [ 29 ] .
و با آفريدن چهارپايان بسود انسان وى را گرامى داشت ، و بوسيله آنها غذا پوشاك آسايش ، تجملات و زيبايى و خوشى انسان را تأمين كرد و در اين باره چنين فرمود : و الأنعام خَلَقها لَكُمْ فيها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنها تَأكُلُونَ وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ حينَ تُريحون وَ حينَ تَسْرحُونَ . . . وَ الخَيْلَ وَ البِغالَ و الحَمير لِتَرْكَبُوها وَ زينة وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُون [ 30 ] 2 از كرامتهايى كه خارج از وجود انسان براى انسان مقرر گرديده ، روايتى است كه از امير مؤمنان ( ع ) در تفسير اين كلام خداوند متعال « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنى آدَمَ » [ 31 ]
[ 26 ] سوره ابراهيم ( 14 ) آيه ( 32 ) : خداوند از آسمان آب را نازل كرد و به وسيله آن ميوهها و ثمرات را براى روزى شما از زمين بيرون آورد و كشتيها را رام شما كرد تا به فرمان خدا در درياها راه افتيد و رودها را نيز مسخر شما كرد .
[ 27 ] سوره ابراهيم ( 14 ) آيه ( 33 ) : براى منفعت شما خورشيد و ماه را به جريان انداخت و شب و روز را نيز به نفع شما مقرر داشت .
[ 28 ] سوره انعام ( 6 ) آيه ( 97 ) : ستارگان را براى اين منظور به نفع شما مقرر كرد تا در تاريكيهاى صحرا و دريا راه را پيدا كنيد .
[ 29 ] سوره اسراء ( 17 ) آيه ( 12 ) : و تا شمارش سالها و حساب خود را بدانيد .
[ 30 ] سوره نحل ( 16 ) آيه ( 5 و 6 و 8 ) : چهارپايان را به نفع شما خلق كرديم گرماى خود را از پشم و كرك و پوست آنها تامين مىكنيد ، سودهاى ديگرى هم از آنها مىبريد و از گوشت و شير آنها استفاده مىكنيد به هنگام رفتن به صحرا و بازگشت از آن جمال و زيبايى خاصى براى شما دارند . . . از جمله چهارپايان اسب و قاطر و الاغ را آفريديم تا بر آنها سوار شويد و براى شما نوعى زينت باشند ، چيزهايى را كه نمىدانيد خلق مىكنيم .
[ 31 ] سوره اسراء ( 17 ) آيه ( 70 ) : و ما فرزندان آدم را بسيار گرامى داشتيم .
[ 793 ]
روايت شده . امام ( ع ) فرمود : آن كرامت ، دعوت به بهشت مىباشد . چنان كه خداوند مىفرمايد : وَ اللَّهُ يَدْعُوا اِلى دار السّلام [ 32 ] .
3 خداوند انسان را بدليل انتخاب دلهاى آنها به معرفت و زبانشان بشهادت و بدنهايشان بخدمت خويش گرامى داشت ، و از جهت ملزم بودن به انجام تكليف و بعثت أنبيا از ميان آنها مشرفّشان گردانيد و اين حقيقت را چنين بيان داشت : لَقَدْ جائكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتّم [ 33 ] .
پس از گرامى داشتن انسان خداوند ، آدم و پيامبرانى كه از ذريّه او پديد آمدند ، در نزد خود از بهترين بندگان قرار داد ، و آنها را به نبوّت و رسالت برگزيد ،
چنان كه خود مىفرمايد : اِنّ اللَّه اِصْطَفى آدَمَ وَ نوحاً وَ آل اِبْراهيمَ وَ آلَ عِمرانَ عَلى العالَمينَ ذُريّةً بَعضُها مِنْ بَعْضٍ [ 34 ] .
و باز از ميان انبياء پيامبران الواالعزم را بر ديگران برترى داد و در اين باره فرمود : فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ اُولُواالعَزم مِنَ الرّسل ( ع ) [ 35 ] و باز بعضى از انبياء اولواالعزم را بر بعضى ديگر برترى داد و بترتيب ابراهيم ، موسى ، عيسى و حضرت محمد ( ص ) را بر همگان فضيلت بخشيد چنان كه مىفرمايد : تِلكَ الرُّسُل فَضَّلنا بَعضَهم عَلى بَعْضٍ ، مِنْهُم مَنْ كَلّم اللَّهُ وَ رَفَعَ بعضهم دَرَجاتٍ وَ آتَينا عيسى بن مَرْيم البيّنات وَ اَيّدناهُ بِرُوحِ القُدس [ 36 ] .
[ 32 ] سوره يونس ( 10 ) آيه ( 25 ) : خداوند شما را به دار السلام بهشت دعوت مىكند .
[ 33 ] سوره توبه ( 9 ) آيه ( 128 ) : در حقيقت رسولى از خود شما برايتان آمد و رنج بردن شما بر او دشوار بود .
[ 34 ] سوره آل عمران ( 3 ) آيه ( 33 و 34 ) : خداوند آدم ، نوح ، خاندان ابراهيم و خاندان عمران را از ميان جهانيان برگزيد ، در حالى كه بعضى از اينها از ذريه بعضى ديگر بودند .
[ 35 ] سوره احقاف ( 46 ) آيه ( 35 ) : اى پيامبر چنان كه پيامبران اولواالعزم صبر كردند ، صابر باش .
[ 36 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 253 ) : بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر برترى نهاديم از آن ميان كسى بود كه مورد مكالمه خدا واقع شد ، آرى برخى را نسبت به برخى درجات بالاترى داديم ، به عيسى بن مريم نشانههاى روشن عطا كرده و به روح القدس تاييدش كرديم .
[ 794 ]
سپس حضرت محمّد ( ص ) را بر تمام انبياء اولواالعزم اولويّت بخشيد و در فضيلت آن بزرگوار فرمود : وَ كان فَضْلُ اللَّه عَلَيكَ عظيماً [ 37 ] و او را پايان انبياء و ختم كمال پيامبران قرار داد و فرمود : وَ لَكن رَسُولَ اللَّه وَ خاتَم النَّبيّين [ 38 ] .
فايده چهارم : چهارمين فايدهاى كه در اين بخش از كلام امام ( ع ) وجود دارد اين است كه فرمود : و جعله اوّل جبلّته از اين عبارت چنين به نظر مىرسد كه آدم ( ع ) اوّلين موجود از نوع انسان بوده است كه پا در عرصه وجود نهاده و اين كه معناى جمله : و المخاطرة بمنزلته يعنى مستحق قرب و نزديكى بخداوند گرديد . و اينكه فرمود : موافاة لسابق علمه اشاره به اين است كه تحقّق وجود آدم بر قلم قدرت و قضاى حتمى الهى گذشته بود و گريزى از ايجاد نبود .
فايده پنجم : قوله عليه السلام : فاهبطه بعد التّوبة آدم ( ع ) را پس از پذيرفتن توبهاش برزمين هبوط داد . بعضى گفتهاند منظور از « آدم » نفوس نوع بشر است و پيش از اين ثابت شد كه نفوس بشرى امرى حادث است .
نظر ديگر اين است كه مقصود از آدم شخص اوّل از نوع انسان است .
توبه قبل از هبوط توبهاى است كه فرزندان معصيت كار آدم در آينده از گناهان خود خواهند كرد و توبه بالقوّه آنها بالفعل براى خداوند معلوم است ، توبه آنها پيش از سقوط كامل نفسانيشان از درجه عرفان و توجّه عميق به آباد كردن زمين و سرگرم شدن به كشاورزى و ايجاد نسل مىباشد .
پيامبران ( ع ) از مباحات صرفنظر كرده و بمستحبّات مىپرداختند و اهمّ كار انبيا عبادت و مطالعه انوار كبريايى حق بود ، و غفلت از خدا را گناه دانستند .
و بازگشت از غفلت را توبه مىشمردند . چنان كه پيامبر ( ص ) مىفرمايد : بنابراين ،
[ 37 ] سوره نساء ( 3 ) آيه ( 113 ) : فضل خدا بر تو اى پيامبر بزرگ است .
[ 38 ] سوره احزاب ( 33 ) آيه ( 40 ) : ولى تو رسول خدا و خاتم انبيا هستى .
[ 795 ]
روزى هفتاد مرتبه از خداوند طلب آمرزش مىكنم . آنچه از آن استغفار مىكنند نيست مگر مشغول شدن فكرشان به امور دنيايى و آبادى آن ، سرگرمى به امور دنيا ، انسان را از خلوت كردن با خدا و كسب انوار قدسيّهاش باز مىدارد .
فايده ششم : قوله عليه السلام : و ليقيم الحجّة به على عباده . . . منظور از كسانى كه آدم ( ع ) حجّت بر آنها قرار گرفت ، يا اولاد و فرزندان حضرت آدم بودند ،
كه در زمان آدم ( ع ) زندگى مىكردند ، چه روايت شده است كه داراى چهل فرزند شد آنگاه از دنيا رفت و يا كسانى هستند كه پس از وفات حضرت آدم شريعت و سنّت آن بزرگوار به آنها ابلاغ شد . زيرا خداوند متعال احكامى از قبيل ، حرمت مردار ، خون و گوشت خوك را بر آدم نازل كرده بود كه ( اين دستورات ) با حروف معجم و در بيست و يك ورق تنظيم شده بود و اين اولين كتاب دنياست . تمام زبانها را خداوند بر مبناى اين حروف بجريان انداخته است .
فايده هفتم : قوله عليه السلام : و لم يخلهم بعد ان قبضه ممّا يؤكد عليهم حجة ربوبيّته يعنى حجّت پروردگارى او بر عليه منكرين در چگونگى آفرينش آدم اقامه شده است و آنچه بتوان بر صفت پروردگار در رابطه با خلقت آدم استدلال كرد . چنان كه حق تعالى در اين باره مىفرمايد : سَنُريهِمْ آياتِنا فِى الآفاقِ وَ فى اَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ اَنَّهُ الحَقّ [ 39 ] .
در اين موضوع آيات ديگرى نيز در قرآن آمده است . بعثت انبيا تأكيد كننده همان دلائلى است كه افراد غافل را بدان تذكّر دهند ، و بشر را بر وجود چنان دلايل روشن حق نمائى آگاه سازند ، و به وسيله كتابهاى آسمانى و سنّتهاى شرعى كه از نزد حق تعالى نزول يافته است رابطه عرفانى ميان خلق و خالق برقرار كنند .
قوله عليه السلام : بلغ المقطع عذره و نذره پيامبر اسلام ( ص ) حجت خدا
[ 39 ] سوره فصلت ( 41 ) آيه ( 53 ) : بزودى نشانههاى وجودى خود را در آفاق و انفس انسانها نشان خواهيم داد تا مبرهن شود كه خداوند حق مطلق است . . . .
[ 796 ]
را بر خلق تمام و بهانه عدم ابلاغ فرامين الهى به مردم را از ميان برد و نهايت بيم و انذار را به انجام رساند . مقصود از : مقطع كلّ شىء ، نهايت هر چيزى است .
فايده هشتم : در اندازهگيرى روزى خلايق و تقسيم آن مىباشد . خداوند بهر آفريدهاى آنچه در لوح محفوظ برايش مقرر شده است ( كم ، زياد ، تنگنا ،
گشايش ، آسانى و يا سختى ) و متعاقب حالات متضاد او يعنى پس از چيز دارى فقر و يا پس از فقر ثروت را عنايت فرموده است . چنان كه در تحوّل و گوناگونى وضع انسان گفتهاند :
در همان حال كه انسان در ملك و مكنت روز را به شب مىبرد ، صبح بر او طالع مىشود در صورتى كه محتاج به يك پول سياه است ، و يا در عين سلامتى و نعمت دارندگى ، آفات و بلاهايى ( همچون بيمارى ، غرق شدن در آب ،
سوختن و يا غصب كردن ستمگرى و يا سلطه طغيان گرى ) پيش مىآيد .
و يا بهنگام وسعت رزق و روزى و نهايت خوشحالى و شادمانى ، غمى فرا مىرسد و زندگى را تلخ و ناگوار مىكند و بدينسان مدّت عمر و أجل مخلوقات نيز به لحاظ بلندى و كوتاهى تقدّم و تأخّر متفاوت است .
فايده نهم ، خداوند ، مرگ انسانها را ، با پيوسته بودن به اسبابش اندازهگيرى كرده است . با توجّه به اينكه اجل هنگام ضرورت مرگ است و اسباب مرگ نيز ورود آفاتى از قبيل بيماريها يا كشته شدن مىباشد ، بنابراين صحيح است كه گفته شود ،
مرگ كه عبارت از جدا شدن روح از بدن است بستگى به اين علل و اسباب دارد .
امام ( ع ) لفظ « خلج » كه به معناى جذب است استعاره از مرگ به كار برده و با عبارت « اشطان » يعنى ريسمانها استعاره را ترشيحيّه كرده است . وجه مشابهت ميان جذب و مرگ اين است كه مرگ نزديكى اجل را ايجاب مىكند چنان كه جذب كننده مجذوب را بيدرنگ جذب مىكند . بنابراين مرگ گويا با ريسمان اجل اشخاص را بسوى خود جذب مىكند ، چنان كه انسان مقصود خود را با طناب و
[ 797 ]
ريسمان بدنبال خود مىكشد . و باز مرگ اسباب دوستى و رفاقت را قطع مىكند .
امام ( ع ) لفظ « مرائر » را براى اسباب علاقه و وابستگى استعاره آورده است ،
زيرا ميان زمان فرا رسيدن اجل و قطع شدن اسباب دوستى ، ارتباط بر قرار بوده و وحدت زمانى دارند . فرا رسيدن مرگ موجب گسسته شدن علائق دوستى و برادريها و ارتباطات ميان مردم مىشود ، روشن است كه مرگ تمام اين علايق را قطع كرده و از ميان مىبرد .
فايده دهم ، امام ( ع ) تقسيم روزى و اندازهگيرى آن را به كم و زياد ، تنگنا و فراخنا ، از جهت امتحان براى شكرگزارى ثروتمندان و شكيبائى فقراء و مستمندان قرار داده است . و ما در شرح اين گفتار حضرت كه فرموده است : ألا انّ الدّنيا دار لا يسلم منها الاّ فيها ، به بيان اين موضوع اشاره كردهايم كه منظور از ابتلاى انسان رفتارى است كه خداوند متعال با بندگان خود از جهت آزمودن و امتحان كردن دارد ، يعنى مطابق نتيجه امتحان حق تعالى با انسان رفتار مىكند ،
زيرا حق سبحانه و تعالى بر امور پوشيده و نهان واقف است ، پس آزمودن حقيقى براى كشف حقيقت درباره خداوند صدق نمىكند . امّا آنچه در اينجا مىخواهيم بر توضيح گذشته خود اضافه كنيم اين است :
كه اگر بندهاى در خاطر و باطن خود اين ذهنيّت را داشته باشد كه آنچه خداوند از نعمت و يا محروميّت نصيبش مىگرداند ، آزمايشى بر شكرگزارى و يا شكيبائى است . و در نتيجه شكرگزار شود و يا صبر پيشه كند از جهت اين شكرگزارى و يا شكيبائى ملكات فاضلهاى برايش حاصل مىگردد ، كه شايسته زيادى كمال و تمامى نعمت مىشود ، چنان كه حق تعالى خود فرموده است : لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ [ 40 ] و باز فرموده است : وَ بَشِّرِ الصّابِرينَ الَّذينَ إذا اَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ
[ 40 ] سوره ابراهيم ( 14 ) آيه ( 7 ) : اگر شكر كنيد نعمت شما را افزون مىكنم .
[ 798 ]
قالُوا اِنّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَيْهِ راجِعُونَ اُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ اُولئِكَ هُمُ المُهْتَدُونَ [ 41 ] . پس آگاهى بر حقيقت ابتلاء فوايدى را بدنبال دارد امّا اينكه چرا روزى بدين سان يعنى كم و زياد و . . . تقسيم مىشود ، و عمر طولانى و يا كوتاه است و عواقب و تبعات هر يك كه عبارت از سختى و دشوارى و يا آسانى و يا حزن و اندوه و خوشحالى باشد پديد مىآيد ، علل و اسبابى دارند كه بر تحقيق كنندگان پوشيده است و به قضاى الهى و اراده خداوند موكول مىشود .
پس آنچه خير و نيك شمرده شود داخل در اراده كلى حق تعالى كه همانا خير مطلق بالذّات است مىباشد و آنچه شر و بدى به حساب آيد بالعرض داخل در قضاى الهى است آنطورى كه در محلّ خود اين حقيقت شرح و توضيح گرديده و دانسته شده است « و نيازى به تطويل و تفصيل بيشترى نيست » .