فرمايش : غير انّ من نصر . . . خير منى ،
در جواب اشكالى آورده شده است .
[ 2 ] چنان كه در متن اشاره شد محتمل است كه ناخوشنودى حضرت از نوع رفتار بعضى از رجّالهها در جريان كشته شدن خليفه باشد ، حضرت در سخن به هنگام اندرز عثمان مىفرمايد از آن بيم دارم كه رفتار تو سبب كشتنت گردد و اين خليفهكشى به صورت سنت در آيد .
[ 3 ] براى كسى كه مىخواهد على را سرزنش كند ، گفتارى جز آنچه محدثان گفتهاند وجود ندارد .
او در روز كشته شدن عثمان گناهكاران را يارى مىكرد ، پس از انجام قتل مانع قصاص كشندگان شد .
هنگامى كه از وى درباره قتل عثمان سؤال شد ايجاد شبهه كرد ، به سؤال كننده يك جواب نامشخصى داد .
نه راضى بوده و نه خشمگين ، نه نهى كننده بوده و نه امر كننده .
قتل عثمان نه او را بد حال كرد و نه خوشحال ، ولى به نظر ما يكى از حالات را داشته است .
[ 124 ]
در اين فراز حضرت به اعتراض شخصى پاسخ مىدهد كه در حضور آن جناب اشكال كرد و ، كسانى را كه از يارى عثمان خوددارى كردند عامل اصلى آشوب طلبى معرفى مىكرد : اگر آنها عثمان را يارى مىكردند با توجّه به اين كه بزرگان صحابه بودند ، ستمگران و نادانان و رجالّهها ، بر كشتن عثمان جرأت نمىيافتند . و اگر هم كشتن عثمان را حق مىدانستند ، لازم بود كه اين حقيقت را به مردم مىگفتند ، تا در اين باره شبهاى براى خلق پيش نيايد .
امام ( ع ) به ذكاوت دريافت كه منظور اشكال كننده خود حضرت است ،
ولى چون جاى جواب صريح نبود ، طىّ دو جمله به طور ضمن جواب داد .
در آغاز فرمود كه درباره كشتن عثمان نه امر كردهاند و نه نهى ، سپس استثناى دوّمى را در دو جمله مىآورد و بيان مىدارد : آنان كه عثمان را يارى نكردند . از كمك كنندگان عثمان با فضيلتتر بودند ، زيرا يارى دهندگان او مروان حكم و امثال او بودند ولى واگذار كنندگان عثمان به نظر اشكال كننده على ( ع ) ،
طلحه و بزرگانى از صحابه بودند البتّه فضيلت على ( ع ) و بزرگانى از صحابه ، بر مروان حكم و مانند او روشن است ، عقل و عرف نيز بر اين فضيلت و برترى گواهى مىدهد .
امّا اين عبارت حضرت كه واگذار كنندگان عثمان قدرت نداشتند يارى دهندگان او را بر خود فضيلت دهند به صورت تواضع و فروتنى ادا شده است و اين گفته امام ( ع ) موضوع اشكال اعتراض كننده نيست ، بلكه منظور از اين فرمايش گويا قضيّه جدلى باشد ، بدين معنى ، كه حضرت دخالت در قتل عثمان را به صورت فردى كنارهگير قبول كرده ، و اشكال اعتراض كننده را بگونهاى ديگر رد كرده است .
و فرموده است بر فرض كه من جزو واگذار كنندگان عثمان باشم ، چنان كه پندار شما است ، اشكالى نيست ، زيرا واگذار كنندگان عثمان ، بر يارى كنندگان
[ 125 ]
وى برترى داشتند .
حضرت اين موضوع را با مقدّمه دو قضيّه قسمت مقدّم فضيلت واگذار كنندگان و عدم فضيلت يارى دهندگان ثابت كرده و فهميدن مقدّمه دوم يا تالى را كه كدام گروه مورد ملامت و سرزنش بوده و بايد از گروه ديگر تبعيّت نمايند به دليل روشن بودن و علم شنونده ، بر عهده وى گذاشته است . بدين شرح كه غير فاضل بايد از افضل پيروى و به وى اقتدا كند . از اين قياس بخوبى فهميده مىشود كه يارى كنندگان عثمان مىبايست از واگذار كنندگان وى پيروى مىكردند . بر خلاف عقيده اشكال كننده ، كه وى معتقد بود ، واگذار كنندگان بايد ،
از يارى دهندگان حمايت مىكردند .
يكى از محقّقان عقيده دارد كه اين بيان حضرت اصطلاح ويژه قبيله قريش است . با اين عبارت مىخواسته است مطلب را سر بسته و غير صريح بيان كند . از اين گفتار قصد نداشته است كه بركنارى و عدم دخالت خود ، در اين موضوع را روشن سازد ، بلكه خواسته ثابت كند كه واگذارى عثمان ، در ماجراى قتل نشانه عدم فضيلت واگذار كنندگان ، به دليل اين كه واگذار كنندهاند ، نمىشود . چنان كه ،
يارى عثمان دليل فضيلت يارى دهندگان نمىشود . امّا فهميدن اين معنا از عبارت حضرت بعيد به نظر مىرسد .
اين فرمايش امام ( ع ) را بگونهاى ديگر نيز توجيه كردهاند ، به صورت زير :
اثبات برترى و فضيلت واگذار كنندگان بر يارى دهندگان . اشكال كننده را به تسليم وا مىدارد . كه چرا سؤال ملامتآميز خود را متوجّه واگذار كنندگان كرده است و به سراغ يارى دهندگان نمىرود .
بدين توضيح و بيان كه اگر واگذار كنندگان از يارى كنندگان برترند بايد از يارى دهندگان سؤال شود ، كه چرا خلاف كرده و عثمان را يارى كردهاند ؟ عليه يارى دهندگان بايد اقدام ، و از آنان ، خواسته شود كه با وجود عدم فضيلت در
[ 126 ]
يارى چرا از عثمان حمايت كردند ؟ و اگر سؤال كنندگان پيرو اغراض فاسدى نيستند چرا ملامت خود را متوجّه واگذار كنندگان كردهاند و تقاص خون عثمان را از آنان مىخواهند ؟ با اين كه يارى دهندگان عثمان بملامت سزاوارترند .