قوله عليه السلام : أصاب البلاء من أبصر فيها و اخطأ من عمى عنها :
يعنى كسانى كه فتنه بودن رفتار بنى اميّه را تشخيص دهند از ناحيه وجدان خود و بنى اميّه گرفتار بلا مىشوند . از ناحيه خود گرفتار بلا مىشوند بدين معنى كه منكرات را مشاهده مىكنند و چون قدرت بر رفع آنها را ندارند دچار اندوه فراوان و ممتد مىگردند .
از ناحيه بنى اميّه گرفتار بلا مىشوند : بدين شرح ، شخص پرهيزگارى كه مىداند آنها پيشوايان گمراهى و ضلالتاند از آنها فاصله مىگيرد و در كارهاى باطل آنها دخالت نمىكند . بنى اميّه چنين اشخاصى را راحت نمىگذارند ،
نسبت به حال و رفتارش كنجكاوى كرده و او را به انواع اذيّت و آزار و احيانا قتل گرفتار مىسازند . بلا و آسيب نسبت به چنين اشخاصى خصوصى است .
امّا آنها كه ندانند رفتار بنى اميّه فتنه و بر خلاف اسلام است در كورى جهل گرفتارند و مطيع دعوتهاى باطل شان بوده ، و در زير پرچم گمراهى آنها صف كشيده و بر وفق اوامر و دستور آنها عمل مىكنند . بديهى است كه چنين افرادى از بلاى بنى اميّه سالم و در امان مىباشند .
سپس امام ( ع ) به اسم جلاله خداوند سوگند ياد مىكند كه بنى اميّه براى مردم اربابهاى بدى هستند و آنها را در كارهاى زيانمندشان براى مردم به شترى كه
[ 822 ]
شير دوشش را گاز مىگيرد تشبيه مىكند و جهت تشبيه را اوصافى همچون چموشى ، گاز گرفتن ، با دست و پا لگد زدن ، شير ندادن و . . . قرار مىدهد . همه اين اوصاف و حالات اشارهاى بر حركات مؤذيانه و پست بنى اميّه دارد ، و كنايه است از آزار دادن ، كشتن و نپرداختن حقوق بيت المال مردم مسلمان ( اينها همه نشانه ظلم و بى عدالتى و در يك كلمه فتنه است ) سپس امام در مورد حركات شر آميز بنى اميّه و گرفتارى مردم به دست آنها به ذكر دو مطلب پرداخته است :
1 بنى اميه از آزار و اذيّت و قتل و غارت مردم خوددارى نمىكردند مگر نسبت به دو دسته :
الف : كسانى كه براى آنها سودى داشتند ، پيرو راهشان بودند و با وجودى كه : منكرات آنها را مشاهده مىكردند بر آنها اعتراض نمىكردند .
ب : كسانى كه ضررى به آنها نداشتند و كارهاى زشت آنها را تقبيح نمىكردند و بنى اميه هم از آنها ترسى بدل راه نمىدادند نظير عوام الناس و بازاريان .
2 بيان حال جان نثارانى است كه اطاعت و ياريشان از بنى اميّه مانند فرمانبردارى برده از آقايش و يا پيروان بى اختيار از مولايشان بود . يعنى بدان سان كه برده ناگزير از اربابش و يا مزدور از دستور جيره دهنده تبعيّت مىكند و استقلال شخصى ندارد ، آنان نيز با همين ويژگى از بنى اميّه فرمان بردارى مىكردند و مطيع بى چون و چرا بودند . جز اينان باقى افراد ممكن نبود كه از بنى اميّه حمايت كنند . ( پس طبيعى بود كه مورد آزار و اذيّت بنى اميّه واقع گردند ) محتمل است كه معناى كلام امام اين باشد كه نادانان و جيره بگيران تا حاكميت زور باشد از بنى اميّه حمايت مىكنند و با نبود زور و با توجّه بملاك يارى كردن آنها ، از پيروى بنى اميّه طفره مىروند . چنان كه امام ( ع ) در جاى ديگر مشابه
[ 823 ]
اين كلامى دارند كه مىفرمايند : يارى بعضى از شما از بعضى مانند يارى كردن برده از اربابش مىباشد هنگامى كه ارباب حضور دارد از او فرمان مىبرد و هر گاه ارباب غايب شود از او بدگويى مىكند ( اطاعت مردم از بنى اميّه نيز چنين است ) .
پس از بيان اينكه بنى اميّه مردم را تا سر حدّ برده تحقير مىكنند ، بتوضيح فراگير بودن فتنه آنها پرداخته فتنه آنها را محدود به يك يا چند مورد نمىداند و از ديدگاه حضرت فتنه بنى اميّه بسيار سخت و دشوار همچون قطعههاى ظلمانى شب فرا مىرسد .
بعضى كلمه « فتنه » را فتن بنى اميّه بصورت جمع قرائت كردهاند ، منظور جزئيّات شرور و بديهايى است كه در زمان دولت و حكومت آنها بر مردم وارد مىشد .
امام ( ع ) لفظ « شوهاء » را براى قبيح و زشت بودن عقلى و شرعى اعمال بنى اميّه استعاره به كار برده است . وجه شباهت منفور بودن رفتار آنهاست ، چنان كه مردم از چهره زشت متنفّرند از كردار بنى اميّه نفرت دارند .
لفظ « قطع » را براى تكرار فتنه و آشوب از ناحيه حكومت بنى اميّه ، استعاره به كار برده است . چنان كه اسبهاى مهاجمين براى جنگ و غارت فوج فوج وارد مىشوند . جاهليّت بنى اميّه در كلام امام ( ع ) اشاره به عدم مطابقت رفتار آنها با قوانين عدل الهى است ، چنان كه حركات مردم دوران جاهليت چنين بود . نظر به همين معناست كه مىفرمايد : در زمان حكومت آنها پرچم هدايتى نيست و علم ارشادى ديده نمىشود . يعنى براى رهبرى امام عدل و قانون حقّى كه از آن تبعيت شود وجود ندارد .