قوله عليه السلام : و لم يكن ليجترى عليها احد غيرى :
منظور اين است كه مردم جرات جنگ با اهل قبله و مسلمين را ندارند ، چه مىترسند كه مرتكب خطا و گناهى شوند و چگونگى جنگ با آنها را نمىدانند و آگاه نيستند كه فراريان را تعقيب كنند يا خير ؟ زخميان را بكشند يا زنده بگذارند . اهل و عيالشان را اسير و مالشان را در صورتى كه متجاوز باشند تقسيم كنند يا نه ؟ چگونگى جنگ با اهل قبله را كسى نمىدانست تا آنگاه كه امام ( ع ) بر فرو نشاندن فتنه ناكثين اقدام كرد .
[ 816 ]
چشم فتنه را كور و آن را پس از هيجان زياد فرو نشاند .
آغاز اقدام امام ( ع ) بر فرونشانى فتنه جنگ جمل با عايشه بود .
در خطبات ديگر امام ( ع ) اين حقيقت را با عباراتى مشابه همين خطبه 90 بيان كرده و در جايى مىفرمايد : امّا بعد فأنا فقأت عين الفتنة شرقيّها و غربيّها و منافقها و مارقها ، لم يكن ليجترى عليها غيرى و لو لم اكن لما قوتل أصحاب الجمل و لا صفّين و لا اصحاب النهروان [ 1 ] .
محتمل است كه مقصود از « فقأت عين الفتنة » « فقأت عين اهل الفتنة » باشد ، كه در اين صورت مضاف حذف شده و مضاف اليه بجاى آن نشسته باشد .
يعنى چشم اهل فتنه را كور كردم ، و كور كردن چشم آنها كنايه از كشتن آنها باشد .
بنا به روايتى احنف بن قيس و گروهى از شركت در جنگ خوددارى كردند نه همراه ناكثين بودند و نه امام را يارى كردند . منظور امام ( ع ) از « تموّج غيهبها » كنايه از اين امر است . كه به دليل پراكنده شدن تاريكى شبههاى كه از فتنه در ذهن مردم قرار گرفته بود تاريكى و ظلمت شدت يافت و امر بر آنها مشتبه شد ، به گونهاى كه ندانستند ، مخالفت طلحه با امام و خروج عايشه براى جنگ آيا حق است يا باطل ، و همين جهل و نادانى علّت ترديد و دو دلى آنها شد و موجب آن گرديد كه از رفتن به جنگ ناكثين و كشتن آنها خوددارى كنند و نيز امام ( ع ) « اشتداد كلب » را كنايه از بالا گرفتن موج شرّ و بدى فتنه و شرارت اهل فتنه و اصرار آنها بر جنگ و كشتار آورده و در هر دو عبارت « تموّج غيهبها ،
و اشتداد كلبها » كنايه را بطور مستعار بيان فرموده است .