ترجمه
« پس از حمد و ستايش خداوند و درود بر پيامبر عظيم الشأن اسلام ، اى مردم بدانيد كه من چشم فتنه را از كاسه در آورده و آن را كور كردم ( با مارقين كه از كثرت عبادت پيشانيشان پينه بسته بود بر خورد شديد مسلّحانه كردم ) پس از آن كه تاريكى فتنه به اوج شدّت و سختى خود رسيده بود اين كار را انجام دادم . به يقين هيچ كس پس از من جرات چنين كارى را نخواهد داشت ( كه با مقدّسهاى قشرى و
[ 813 ]
عبادت گران بىشعور درگير شود و به خاطر حفظ اسلام خود محوران مغرور را از دم تيغ بگذراند ) و اين همه به دليل علمى است كه به وسيله پيامبر از جانب خدا به من افاضه شده است .
پس قبل از آن كه مرا از دست بدهيد هر چه مىخواهيد از من بپرسيد ، زيرا سوگند به آن كه جانم در دست اوست هر حادثهاى كه از همين الآن تا روز قيامت به وقوع پيوندد و يا هر فتنهاى كه موجب هدايت و يا گمراهى صد نفر شود اگر از من سؤال كنيد شما را از دعوت كننده ، پيشوا ، و پيروان آن خبر خواهم داد و از اين بالاتر شما را از اردوگاه آنان ، جايى كه شتران خود را رها كرده و يا مىخوابانند و رحل اقامت مىافكنند و از افرادى كه كشته مىشوند و يا به اجل خود از دنيا مىروند آگاه مىسازم . و آنگاه كه مرا نيابيد و امور ناگوار پيشامدهاى دشوار بر شما رخ نمايد ( قدرم را خواهيد شناخت ) ، زيرا بسيارى از سؤال كنندگان خواهند بود كه از طرح سؤال خود سر بزير دارند و عاجز شوند و گروه فراوانى از سؤال شوندگانى كه از پاسخ دادن به سؤالات ناتوان و درمانده خواهند شد . اين وضع زمانى پيش آيد كه جنگ در ميان شما سخت شعلهور گردد و فتنه دامان را از ساق بالا زند و دنيا بر شما چنان تنگ بگيرد كه روزگار بلا را به كندى بگذرانيد . مگر اين كه خداوند براى باقى مانده نيكان شما گشايشى ايجاد كند . چه حقيقت اين است كه هرگاه فتنه و آشوب روى نمايد ، امر بر مردم مشتبه مىشود ، و پس از آن كه فتنه رفت و بر بست و رفت مردم از حقيقت آگاه گرديده متنبّه مىشوند .
فتنه هنگامى كه رو مىآورد ، ناشناخته است و موقعى كه پشت كرده مىرود شناخته مىشود فتنه به گرد بادى مىماند كه به برخى شهرها برخورد مىكند و از بعضى ديگر مىگذرد .
آگاه باشيد كه ترسناكترين فتنه به اعتقاد من فتنه بنى اميّه است ، زيرا آن فتنهاى است كور و تاريك ، قلمرو فتنه آنها عمومى و بلايش اختصاصى است فتنه بنى اميّه ويژه كسانى است كه بيشتر درك كنند .
ولى براى ناآگاهان زحمتى ندارد ( بلا و فتنه بنى اميّه شامل حال افراد بينا و
[ 814 ]
آگاه مىشود نه افراد كور و ناآگاه ) به خدا سوگند پس از من بنى اميّه ارباب بدى براى شما خواهند بود .
درست مانند شتر ، چموش گزنده ، كه بدندان گاز بگيرد و با دست صدمه وارد كند ،
و با پا لگد بيفكند و شيرش را از دوشنده باز دارد .
فتنه آنان همچنان بر قرار بماند تا اينكه ، مخالفان خود را نابود و موافقان را امان بخشند و اجازه زندگى بدهند . دو گروه از فتنه آنها در امان خواهند بود ،
كسانى كه به حالشان سودمند باشند و كسانى كه به كارشان كارى نداشته باشند .
آرى بلاى بنى اميّه استمرار خواهد يافت ، تا بدان حدّ كه يارى شما از آنها به منزله يارى برده از ارباب و دوست صديق از دوستش باشد .
فتنه آنها با چهرههاى ترش و روهاى ترسناك همچون پارهاى از دوران جاهليّت بر شما وارد مىشود در آن دوران سياه نه نشانه رستگارى پيدا و نه پرچم حق نمايان است ( كسى را بحق نمىتوان دعوت كرد . ) ما خانواده پيامبر از گمراهى آنها در امان هستيم و به نفع آنها مردم را تبليغ نمىكنيم ( از اين عبارت امام ( ع ) استفاده مىشود كه غير از عترت پيامبر تمامى مردم ثناگوى آنها شدهاند ) .
سپس خداوند آن فتنه را چنان كه پوست را از گوشت جدا كنند ، از شما جدا گرداند ، بوسيله كسى كه آنها را با خوارى و ذلّت از اوطانشان براند و به جام تلخ قتل و مرگ سيرابشان سازد . و جز زخم شمشير به آنها چيزى نبخشد و جز لباس ترس و وحشت بر آنها نپوشد . آنگاه است كه قريش دوست خواهد داشت كه جهان و هر چه در آن است نبخشد تا مگر مرا در جايى و لو باندازه كشتن يك شتر باشد ، بنگرد ، تا از آنان چيزى را بپذيرم كه امروز پارهاى از آن را مىخواهم نمىدهند ( قريش آرزو مىكند ، كاش من زنده بودم تا آنان خود را تحت قيادت و سرپرستى من در مىآوردند تا شرّ ستمكاران را از سرشان كوتاه مىكردم ، مقدورشان نخواهد شد ، همان حكومتى كه امروز بعضى از آن را براى اجراى عدالت مىخواهم واگذار نمىكنند . ) »
[ 815 ]