شرح
اين بخش از كلام امام ( ع ) مشتمل بر توصيه به تقوا و ترس از خدا و گرايش به سوى اوست ، و براى اين منظور و هدف امورى را بشرح زير ، مورد توجّه قرار داده است .
1 مثالهاى قرآن : مثالهايى كه خداوند براى فهماندن مطلب به بندگانش در قرآن آورده فراوان است .
از جمله اين مثال ، كه مىفرمايد : « كمثل الذى استوقد نارا فلمّا اضاءت ما حوله ذهب اللّه بنورهم . . . يرجعون » [ 1 ] .
اين آيه ضرب المثل است ، براى كسانى كه از پيامبران مطالبه معجزه مىكردند . پس از تحقّق معجزه آن را قبول نكرده به تاريكى جهلشان باز مىگشتند . بنابراين از شنيدن نداى حق گوش دلشان كر ، و از مناجات و بيان
[ 1 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 17 ) : كافران در تلاش بى ثمرشان مانند گروهى هستند كه به زحمت آتشى را بر مىافروزند ولى همين كه آتش اطرافشان را روشن كرد ، خداوند آن را از ميان مىبرد ، مجددا در تاريكى قرار مىگيرند .
[ 503 ]
اسرار زبانشان گنگ ، و از ديدن انوار الهى چشم قلبشان كور است و بر ادامه گمراهى و كفرشان اصرار مىورزند و به سوى حق باز نمىگردند .
و باز مىفرمايد : او كصيب من السماء . . . قاموا [ 2 ] .
در اين آيه خداوند ، قرآن را به بارانى كه از آسمان فرود مىآيد ، تشبيه كرده ،
وعد و وعيد قرآن را مانند رعد و برق دانسته ، و سپس دورى منافقان از گوش دادن به قرآن ، و غفلت آنها را از شنيدن پند و وعظ به وضع شخصى كه از ترس رعد و برق انگشتانش را در گوشش قرار داده باشد ، تشبيه كرده است . و باز مىفرمايد :
نزديك است كه برق بينايى شان را از ميان ببرد .
اين كلام حق اشاره به كسانى است كه از شنيدن موعظه بليغ و مفيد قلبشان رقّت يافته ، و با اندك توجّهى ميل به توبه پيدا مىكنند و تاريكى فكرشان به روشنايى مىگرايد ، ولى به دليل عدم وارستگى كامل و دورى از گناه ، هنگامى كه با همفكران گمراهشان تماس برقرار كنند ، بدنيا گرايى دعوتشان كرده ، و با جديّت تمام نصيحتشان مىكنند ، و از ضعف و بىچيزى و فقر مادّى آنها را مىترسانند . قصدشان را بر توبه و بازگشت بخدا درهم مىشكنند شبهات باطل فضاى فكرى آنها را تاريك مىكند و آنچه از روشنى حق كه بر آنها آشكار شده بود ، فرو پوشيده مىشود .
معنى : « يكاد البرق يَخْطف ابصارهم » ، بعنوان ضرب المثل براى چنين افرادى بكار رفته است . ضرب المثلهاى ديگر قرآن نيز براى فهماندن حقايقى بصورت تشبيه و تمثيل بيان شدهاند .
2 تعيين مدّت حيات و زندگانى انسانها : بدين شرح كه خداوند با قلم قضا در لوح محفوظ براى هر كس زمان معيّن عمر را نوشته است پس از آن
[ 2 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 19 ) : قرآن به مثل همچون ، بارانى است كه از آسمان نزول مىيابد . . . .
[ 504 ]
انسانها را به سوى خود باز مىگرداند و اعمال نهان و آشكارش را محاسبه مىكند . بنابراين لازم است كه انسان مراقب باشد و به منظور ملاقات حق كارهاى شايسته انجام دهد .
3 ارزانى داشتن نعمت لباس : ذكر نعمت پوشش و لباس در كلام امام ( ع ) بيان منّتى است كه از اين بابت خداوند نسبت به انسانها اظهار فرموده است ، چنان كه حق تعالى در قرآن مىفرمايد : يا بنى آدم قد انزلنا عليكم لباسا يوارى سوآتكم و ريشا و لباس التقوى [ 3 ] . امام ( ع ) اين فراز را بدين منظور آورده تا انواع نعمتهاى الهى را بيان كند ، و انسانها را متوجّه سازد ، كه از تجاهر به گناه شرم داشته باشند .
4 زندگى را براى انسانها گوارا ساخت : يعنى ، خداوند زندگى دنيا را براى انسانها گوارا كرد ، چنان كه خداوند تعالى مىفرمايد : « وَ رَزَقَكُم مِنَ الطَّيبات » شما را از چيزهاى پاكيزه روزى داديم » . همان فايده كه در شماره سوم بيان شد اين جا نيز مورد توجّه است .
5 خداوند از نظر علمى بر همه موجودات إحاطه و تسلّط دارد : چنان كه در قرآن مىفرمايد : « لَقَدْ اَحصيهُم وَ عدَّهم عدّاً » محققا آنها را بحساب درآورده و شمرده است ، يعنى دانش حق تعالى بر همه امور احاطه داشته و فراگير است . كلمه « احصاء » بعنوان مصدر تأكيدى و يا تميز منصوب است . روشن است وقتى كه گناهكار بداند از إحاطه علم خدا ، بيرون نيست به سوى تقوى و پرهيزكارى روى مىآورد .
6 خداوند براى هر عملى پاداشى در خور و شايسته آماده كرده است :
خداوند در اين باره مىفرمايد : « من جاء بالحسنه فله خير منها و هم من فرغ
[ 3 ] سوره اعراف ( 7 ) آيه ( 26 ) : اى فرزندان آدم براى شما جامهاى فرو فرستاديم تا عورت خود را با آن بپوشانيد و همچنين زاد و توشه برايتان مقرر داشتيم البته بهترين زاد و توشه تقواست .
[ 505 ]
يومئذ آمنون و من جاء بالسيئة فكبّت وجوههم فى النار هل يجزون الا ما كنتم يعملون » [ 4 ] .
7 خداوند نعمتهاى فراوانش را بر شما ايثار كرد و آنها را بر شما توسعه داد . چنان كه حق تعالى مىفرمايد : « و اسبغ عليكم نعمة ظاهرة و باطنة » [ 5 ] .
8 حق تعالى مردم را بوسيله حجّتهاى قانع كننده و بليغ از عاقبت گناه بر حذر داشته ترسانيد . منظور از « حجج » پيامبران ، و پند و اندرزهايى است ، كه بندگان را به پيمودن راه حق ، ارشاد و هدايت كرده و اتمام حجتى بر متخلّفين از فرمان پروردگار است كه روز قيامت نگويند ما از حقيقت بى خبر بوديم .
9 خداوند شماره همه چيز را مىداند چنان كه در قرآن مىفرمايد : « وَ اَحْصى كُلّ شيىء عدداً » در توصيه به تقوى و خشيت از خداست .
10 در مورد انسانها زمان معيّنى را براى زندگى مقرر كرده است و اين معنا به عبارت ديگر نيز چنين بيان مىشود : براى فرا رسيدن مرگشان وقت معينى فرموده است ، جمله : « توظيفه لهم المدد » مانند « توقيته لهم الآجال » است و هر دو عبارت محدوديّت زمان حيات موجودات بويژه انسانها را بيان مىدارند .
دو كلمه « إحصاء » و « عدّ » كه به يك معنى هستند ، بدين جهت در كلام امام ( ع ) تكرار شدهاند تا توهّم باطلى را كه براى بعضى پيش آمده و احاطه كامل خداوند به همه جزئيّات را به لحاظ نامتناهى بودنشان بعيد دانستهاند از ميان ببرد ،
زيرا اين توهّم براى انسان اين شبهه را بوجود مىآورد كه چطور خداوند فرارسيدن
[ 4 ] سوره نمل ( 27 ) آيه ( 90 ) : هر كس حسنهاى انجام دهد پاداش بهتر از كار نيكش دريافت دارد ، و از سختيهاى روز قيامت در امان خواهد بود و هر كس كار زشتى انجام دهد با صورت در آتش مىافتد آيا آنان جز آنچه انجام مىدهند مجازات مىشوند ؟
[ 5 ] سوره لقمان ( 31 ) آيه ( 20 ) : نعمتهاى ظاهرى و باطنىاش را بر شما فراوان گردانيد .
[ 506 ]
مرگ هر شخصى را مىداند و ذرّه ذرّه عمل آنها را كيفر مىدهد سخن امام ( ع ) كه زمان آزمايش شما را مدّت معينى قرار داد به جمله عمر معيّنى را براى شما مقرّر كرد تشبيه شده است . منظور اين است كه براى تمام اشخاص زمان معيّنى مقرّر شده است ، تا به وظايف خود عمل كنند . خداوند به مدّت عمر هر كس ، و اعمالى كه انجام مىدهد ، و پاداش و كيفرى كه بر حسب كوچكترين عمل استحقاق مىيابد آگاهست . تكرار اين دو عبارت براى ردّ توهّمى است كه محتملا براى بعضى پيش آيد و خدا را محيط بر همه زمانها ميزان عمر ، و يا جزئيات اعمال ندانند تكرار كلام امام ( ع ) با دو لفظ و يك معنى ، اين حكم توهّمى را نقض كرده ، و از ميان مىبرد . به علاوه تذكّر محدوديّت عمر ، و معيّن بودن اجل بهترين وسيله براى بى اعتبارى دنيا و توجّه دادن به خداست .