شرح
به دليل عقب نشينى كوفيان از جنگ با مردم شام ، امام ( ع ) آنان را به تعبيرات مختلفى و به شرح زير ، مورد نكوهش و توبيخ قرار داده است .
1 آنها را نيازمند مدارا و مماشات دانسته است و اين از خصلت مردان خردمند نيست . مدارا و رفتار نرم را بايد درباره چهارپايان و حيواناتى كه داراى عقل نيستند به كار برد .
امام ( ع ) نيازمندى مردم نامتعهّد كوفه را به مماشات و مدارا به دو چيز تشبيه كرده است .
الف : به شتر جوانى كه هنوز عادت بار بردن ندارد و كوهانش را بار سنگين به سختى كوبيده و زخم كرده باشد .
جهت شباهت در هر دو ، بىصبرى و فرار از وظيفه است . ياران حضرت ،
اظهار ناتوانى و فرار از وظيفه جهاد كرده ، كارزار با دشمن را دشوار مىدانستند ،
به مانند شتر جوان و نو عادتى كه كوهانش از حمل بار سنگين كوبيده باشد به هنگام بار نهادن بر پشتش صداى مخصوص از گلوى خود ، خارج مىسازد ، و از تسليم شدن براى حمل بار فرار مىكند .
ب : به جامه كهنه و فرسودهاى كه تار و پودش بى دوام شده است و اگر قسمت باز آن را بدوزند قسمت ديگرش پاره مىشود .
جهت شباهت ميان اين دو ، عدم ثبات و پايدارى است ، چنان كه لباس كهنه بىدوام بوده و به دليل فرسودگى نمىتوان بدان اعتماد كرد . ياران حضرت نيز چنين بودند . هرگاه با سخنرانى و نصيحت و ترغيب و تشويق گروهى را ، آماده پيكار مىكرد ، گروهى ديگر مخالفت مىكردند . هيچگاه وحدت نظر ميانشان پديد نمىآمد . همين اختلاف رأى و نظر موجب خوددارى آنها از جنگ شده بود .
2 ظاهر حال مردم كوفه بر ترس و وحشت از دشمن دلالت مىكرد ، بدين سبب امام ( ع ) درباره آنها فرمود : هرگاه گروهى از لشكريان شام به شما نزديك
[ 408 ]
شوند ، هر يك از شما در را بروى خود مىبندد و مانند سوسمار به سوراخ رفته ، و يا همچون كفتار در لانه خود مخفى مىشود . » امام ( ع ) در اين عبارت ، بستن در را بر روى خود ، كنايه از نداشتن علاقه به شنيدن اخبار جنگ و آگاهى يافتن از حضور نظامى مردم شام ، آوردهاند . ترس و فرار آنها را به سوسمار و كفتار تشبيه كرده است ، كه به هنگام ديدن شكارچى يا خطرى جدّى ، فرار را ، بر قرار ترجيح مىدهند و در محل امنى مخفى مىشوند و به اين دليل جمله را به شكل فعل مؤنّث ذكر كردهاند تا ضمن شدّت بخشيدن به توبيخ ، اين حقيقت را ، كه بطور معمول زنها بيشتر از مردها مىترسند ، روشن سازد .
3 امام ( ع ) يارانش را به خوارى و ذلّت و كمفايده بودن وجودشان توصيف كرده ، خوارى و ذلّتشان را چنين توضيح مىدهد : « به خدا سوگند ، خوار و بيچاره آن كسى است كه به يارى شما دل ببندد ، انتظار استعانت و كمك از امثال شماها را داشته باشد . » اصولا دلبستن به چنين افراد بى تعهّد و يا كم تعهّدى ذلّتآور است ، چه انسان را مغرور كرده ، در وسط راه رهايش مىكنند .
( اين وجه ظاهر كلام امام ( ع ) بود ) . احتمال ديگر اين است كه سخن آن بزرگوار اشاره به تفرقه و اختلاف فكرى آنها داشته باشد ، چون هر كس كه مىخواست از آنها يارى فكرى بگيرد خوار و ذليل مىشد زيرا ثبات فكرى در ميان آنها نبود .
كم فايده بودن وجود آنها را ، امام ( ع ) با اين عبارت توضيح دادهاند :
« آن كه به وسيله شما به سمت دشمن تيراندازى كند . در حقيقت با كمانى كه زه نداشته و پيكانش شكسته باشد ، دشمن را هدف قرار داده است » اين عبارت كنايه از بيفايده بودن وجود آنها در مبارزه و پيكار با خصم است . چون تيرى كه زه و پيكان نداشته باشد نه پرتاب مىشود و نه بر هدف كارساز است .
4 صفت ناپسند ديگر آنها اين است كه در مجالس و خانهها زيادند ولى
[ 409 ]
در زير پرچم براى حركت و سركوب دشمن بسيار اندكند .
اين فراز از عبارت امام ( ع ) بدگويى از مردم كوفه به لحاظ ترس و وحشتى كه داشتهاند و بدين سبب مستحقّ ننگ و عار شدهاند بيان شده است زيرا عدم آمادگى براى جهاد در راه خدا و پراكنده بودن ، نشانه ترسى بوده كه از مواجه با دشمن داشتهاند . بنابراين اجتماع ، جوش و خروش براى سركوب دشمنان خدا علامت سرافرازى و ستايش است .
ابو الطيّب شاعر معروف عرب اجتماع و آمادگى لازم براى پيكار را چنين مىستايد :
ثقال اذا لائو خفاف اذا دعوا
قليل اذا عدوا كثيرا اذا شدّوا [ 1 ]
بر عكس عدم شركت در جنگ و خوددارى از كارزار در شعر عويف قوافى مستوجب بارزترين مذمت ، توبيخ و ملامت است . . .
شاعر با يك سؤال افراد مورد نظرش را تقبيح مىكند ، و شاهد مثل بسيار خوبى براى بحث مورد نظر ما است .
الستم اقلّ الناس عند لوائهم
و اكثرهم عند الذبيحه و القدر [ 2 ]