امام ( ع ) عبارت : « و لا يغلبنّكم
را براى تذكّر اين حقيقت كه مغلوب آرزوهاى خود نگردند و به دفاع از حفظ سعادت خود برخيزند ، آورده است ، و سپس نهى مىفرمايند كه توهّم طولانى بودن عمر و بعيد شمردن غايت زندگى كه همانا مرگ است ، فريبشان ندهد ، زيرا طولانى دانستن عمر و دور شمردن مرگ دل را سخت كرده و موجب غفلت و بىخبرى از ياد خدا مىشود ، چنان كه خداوند متعال مىفرمايد : فَطالَ عَلَيْهِمُ الاَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون [ 1 ] .
چنان كه توضيح داده شد اوّلين موضوعى كه در خطبه بررسى شده است ناپايدارى دنيا و لزوم حذر از آن بود .
2 موضوع دوّمى كه در خطبه بدان توجّه داده شده ، آگاه ساختن مردم از ثواب و عقاب بزرگ خداوند است ، پس از آن كه حضرت دنيا را تحقير كرده و از آن برحذر داشت ، به كوچ كردن از دنيا دستور داده و سپس اشاره فرموده است به چيزهايى كه شايسته است بزرگ داشته شوند و توجّه بدانها معطوف شود ، و سزاست كه به آنها اميد نيست و يا از آنها خائف و ترسان بود ، عبارتند از : پاداشهاى خداوندى و يا عقاب و كيفرهاى اخروى ، ثواب و عقاب خداوند بسيار عظيم ، و در خور توجّه عميق است . اسبابى كه بدان انسانها كسب ثواب و دفع عذاب مىنمايند ، به نسبت اميدوارى در جلب ثواب و دفع عقاب ، بسيار اندك و ناچيزاند . وسايلى كه افراد به كار مىگيرند عبارتند از : شدّت تألّم و ناراحتى ، توجّه و التفات به خداوند ، همواره نيايش به درگاه خداوند داشتن و تضرّع و زارى كردن ، مانند بيتابى و التهابى كه راهبان دارند و از دنيا قطع علاقه
[ 1 ] سوره حديد ( 57 ) آيه ( 16 ) : نهايت عمر براى آنان طولانى فرض شده دلهايشان سخت گرديده ،
آرى بيشتر آنان بدكاران هستند .
[ 301 ]
كردهاند . اين نهايت كوششى است كه انسانها در جلب رضايت حق و دورى از عذاب خداوند مىتوانند داشته باشند . تمام امور مذكور به لحاظ جنبه عبادى و پرستش حق متعال قابل دقّت و توجّه است .
درباره اين كه چرا حضرت نيايش انسانها را به بريدن از دنياى راهبان تشبيه كرده بايد گفت به لحاظ شهرتى بوده كه آنان در شدت زارى و تضرع در درگاه خداوند داشتهاند .
و بايد توجّه داشت كه نهايت زهد و وارستگى ، و رسيدن به قرب خدا ،
قطع علاقه كردن از مال و اولاد است .
حضرت بيان اين موضوع كه « هر چه عبادت كنيد به نسبت بخششهاى خداوندى ناچيز است » را به صورت يك قضيّه شرطيّه متّصله آوردهاند ، كه مقدّم آن عبارت از : « و لو حننتم . . . تا رسله » مىباشد و تالى يا بخش دوّم آن عبارت :
« لكان ذالك قليلا . . . من عقابه » است كلمه « التماس » مفعول له جمله است .
خلاصه مقصود حضرت از بيان اين جملات اين است كه اگر تمام اسبابى كه ممكن است از جهت تقرّب و نزديكى به خدا مانند عبادت ، زهد و پارسايى را فراهم آوريد و مصرّانه از خداوند نزديكى به وى را طلب كنيد و از حق تعالى بخواهيد كه يك درجه مقام شما را بالا برد و يا يك گناه شما را از آنچه در دفتر و الواح محفوظ الهى ثبت گرديده ببخشد ، باز هم آنچه شما اميد تقرّب و بلندى منزلت از مقام قدس الهى را داريد بيشتر است از عبادت و تضرّعى كه براى تقرّب انجام مىدهيد . همچنين آمرزشى كه شما از گناهان خود مىخواهيد بيشتر است ، از آنچه فكر مىكنيد ، با تقرّب به خدا از خود ، دور ساختهايد . بنابر اين سزاوار است ، آن كه زيادى منزلت و مقام در پيشگاه خداوند مىخواهد ، خود را به تمام و كمال آماده تقرّب به خداوند كند . البتّه خداوند از آنچه در تصوّر اوست فزونتر عنايت مىفرمايد و آن كه از گناهان خود هراسناك است ، خود را به تمام و
[ 302 ]
كمال براى دورى از گناهان خالص گرداند ، البتّه خداوند بيش از آن كه در تصوّر اوست و فكر مىكند كه با خوف و خشيت از خود دور كرده است عقوبت و كيفر را از او دور مىگرداند .
سخن در شناخت اين حقيقت است كه خداوند ، براى بندگان شايسته خود پاداش بزرگى فراتر از تصور آنها فراهم كرده ، و براى ستمكاران ، كيفرى دردناك بيش از آن كه در انديشه بشر در اين دنيا بگنجد آماده ساخته است .
هر چند ادراك افراد در شناخت حقايق متفاوت است ، امّا هيچ كدام قابليت درك ثواب مخلصين و كيفر منحرفين را ندارند .
با وجودى كه اميدوارى ثواب براى شايستگان و ترس از عذاب براى بدكاران است . حضرت به اين دليل اميدوارى و خوف را بخويشتن نسبت دادهاند ، كه اشرف مخلوقات زمان خود بودهاند ، لذا مىفرمايند : با وجود كمال عبادت اميدى به ثواب شما ندارم و از كيفر خداوند بر شما بيمناكم ، زيرا آن بزرگوار بر امورى اطّلاع داشتهاند كه ديگران از آن آگاه نبودهاند .
3 موضوع سوّمى كه حضرت در اين خطبه بدان پرداختهاند ، تذكّر نعمتهاى بزرگ حق تعالى بر بندگان است . بندگان خدا را به اين حقيقت توجّه دادهاند ، كه اگر تمام تلاش و كوشش آنها را در انجام امورى كه اطاعت خداست مصروف دارند ،
اميدواريى نيست كه بتوانند آنچه لازمه شكرگزارى است بجاى آورند . فرمانبردارى و عبادت آنها كوچكتر از آن است كه نعمتهاى بزرگ خداوند را جبران كند ، چنان كه در گذشته اين موضوع را بخوبى شرح داديم . امام ( ع ) توضيح اين مطلب را به صورت يك قضيه شرطيّه متصله كه مقدّم آن مركّب از چند امر است آوردهاند .
مقدمه اول مىفرمايند : اگر دلهاى شما از ترس و اميد به خداوند ذوب شود ،
گداختن و ذوب شدن دل را كنايه از نهايت ترس توأم با اميدوارى و پرستش حق متعال آوردهاند .
[ 303 ]
مقدمه دوم و اگر از ديدگان شما به جاى اشك خون ببارد .
مقدمه سوم و اگر شما تا مادام كه جهان باقى است عمر كرده و اشك بباريد .
نتيجه آن كه اعمال شما جبران نعمتهاى خداوند را نخواهد كرد . كلمه « انعمه » منصوب و مفعول فعل « جزت » مىباشد كلمه « هداه » در محلّ نصب و عطف بر انعمه است .
درباره اين كه چرا حضرت كلمه « هداه » را جدا آوردهاند با اين كه هدايت جزو نعمتهاى الهى است بايد يادآور شد كه هدايت در ميان نعمتهاى خداوندى برترين نعمت است ، مقصود نهايى كه بنده حق تعالى خواستار آن است هدايت و راهيابى است ، تمام نعمتهايى كه خداوند به انسان بخشيده ، در جهت رسيدن انسان به هدايت مىباشد ، بلكه بايد گفت هيچ نعمتى خلق نشده و به افراد افاضه نشده است ، مگر براى اين كه قلب انسان توجّه به خدا پيدا كند و نفسش آماده پذيرش صورت هدايت از بخشنده هدايت شود . آرى هدايتى كه موجب گذر از وادى ظلمت جهالت به سوى پروردگار شده و سبب نجات انسان از گمراهى و هدايت به راه راست مىگردد .
تأكيد اين موضوع را كه تمام اعمال عبادى شما و اشگهاى جاريتان پاسخگوى نعمتهاى الهى نيست ، حضرت با سوگند به اسم جلاله آوردهاند و در آغاز بيان مطلب فرمودهاند : و اللّه لو انماثت . . . « بخدا سوگند اگر دلها ذوب گردد . . . » فائده اين تذكّر در عبارت حضرت برانگيختن مردم بر اداى شكر و كوشش فراوان در خالص گردانيدن عمل براى خداوند است ، زيرا شرمندگى و خجلت دارد كه بخشش آن همه نعمت از جانب خداوند و اندك بودن شكر ،
در برابر نعمتهاى حق تعالى توجّه به غير خداوند داشته باشيم .
[ 304 ]