شرح
سيد رضىّ ( ره ) فرمودهاند : مقصود حضرت از لغت « ملطاط » در اين خطبه ،
جهتى است كه پيشگامان سپاه را فرموده بود در آنجا متوقف شوند ، يعنى كنارههاى رود فرات گاهى به كنار دريا « ملطاط » گفته مىشود ، ولى در اصل اين لغت براى زمين هموار و مسطّح وضع گرديده است .
منظور امام « ع » از واژه نطفه در اين عبارت آب فرات است ، بكار بردن نطفه براى آب فرات از عبارات غريب و شگفتآور است مىگويم ( شارح ) اين خطبه را حضرت در سال سى و هفت هجرى پنج روز از ماه شوّال باقى مانده بود ، هنگامى كه در نخيله لشكرگاه معروف بيرون كوفه اردو زده و قصد رفتن به صفين را داشت ايراد فرمود .
مقصود امام ( ع ) از مقيّد كردن سپاس خدا به تكرار دو ، وقت يا دو ،
حالت ، براى بيان اين حقيقت است كه ستايش خداوند همواره بايد استمرار داشته باشد بعلاوه قيدهايى كه در كلام حضرت آمده فوايدى را به شرح زير در بر دارد :
1 اين كه فرمودهاند : « هرگاه شب وارد شود و تاريكى همه جا را بپوشاند » ،
براى توجّه دادن به نهايت قدرت خداوند متعال در پياپى آوردن شب و روز است
[ 269 ]
كه بدين سبب مستحقّ ستايش مدام مىشود . اداى شكر و انجام وظيفه در برابر نعمتهاى خداوند چنين اقتضا مىكند .
2 اين كه فرمودهاند : « هرگاه ستاره طلوع و غروب نمايد » طلوع و غروب ستاره تذكّرى بر حكمت و كمال نعمت خداوند است . قبلا اين موضوع را توضيح دادهايم .
3 اين كه فرمودهاند : « حمد سزاوار كسى است كه نعمتهايش را از هيچ كس دريغ نداشته » در مباحث قبل به فايده اين قيد مكررا اشاره كرديم و نيازى بتوضيح مجدّد آن نمىبينم .
4 اين كه فرمودهاند : « هيچ چيز با نعمتهاى خداوند برابرى نمىكند » مقصود اين است كه شكر نعمتهاى خداوند را نمىتوان به جاى آورد ، زيرا توان انجام يافتن شكر و سپاسگزارى خود نعمتى ديگر است كه شكر جديدى را مىطلبد . در خطبههاى گذشته راجع به اين فايده مبسوط بحث كردهايم .
امّا شرح صدور اين خطبه به طور خلاصه اين است : هنگامى كه حضرت قصد حركت بسوى صفّين را داشت ، زياد بن نصر و شريح بن هانى را با دوازده هزار نفر به عنوان مقدّمه سپاه فرستاد و به آنها دستور داد ، تا دستور ثانوى در كنار فرات ، پشت كوفه در محلّى به نام عانات اردو زده ، متوقف شوند ، منظور از ملطاط كناره فرات است . پس از اين دستور حضرت از كوفه خارج و بسمت مدائن حركت كرد . در مدائن مردم را از مخالفت بر حذر داشته پند و اندرز داد .
و پس از تعيين عدىّ بن حاتم براى انجام كارها ، خود به راه افتاد .
عدىّ بن حاتم هشتصد مرد جنگى را از آن ديار انتخاب كرده با آنها حركت كرد . عدىّ به پسرش زيد دستور داد كه افراد آماده را به كمك بياورد . زيد با چهارصد نفر ديگر به آنها پيوست .
منظور سخن حضرت : « من از فرات گذشته به سوى عدّه قليلى از شما كه
[ 270 ]
در اطراف دجله سكنا دارند مىروم » مردم مدائن بوده است امّا ، مقدّمه سپاه وقتى كه شنيدند حضرت از مسير جزيره حركت كرده و معاويه با سپاه فراوانى به سوى آنها مىآيد صحيح ندانستند كه با سپاهيان معاويه برخورد كنند ، با اين كه ميان آنها و حضرت رود فرات فاصله باشد . بنابر اين تصميم به بازگشت گرفتند و از محلّى به نام « هيت » از فرات عبور كردند و به آن حضرت پيوستند . ابتدا حضرت ناراحت شد . امّا وقتى كه آنها صلاح انديشى خود را به عرض رساندند ، امام ( ع ) نظر آنها را پسنديد .
[ 271 ]