شرح
روايت شده است هنگامى كه امير المؤمنين ( ع ) براى جنگ با معاويه پا در ركاب مىنهاد اين دعا را خواند .
اين دعا مشتمل بر دو امر به شرح زير است :
1 پناه بردن به خدا براى نجات يافتن از مشكلاتى كه در رفتن و بازگشتن از سفر متوجّه انسان مىشود .
2 پناه بردن به خدا از خطراتى كه متوجّه احوال مهم نفسانى شده ،
سرگرمى و پرداختن به امور جسمانى و بازماندن از عبادت خداوند را به دنبال دارد . همواره چنين است كه در آغاز خطر بزرگ متوجّه حالات نفسانى مىشود ،
سپس به خانواده ، مال و فرزندان سرايت مىكند .
امام ( ع ) پس از التجا به درگاه حق ، اقرار مىكنند كه عنايت خداوند همگان را فرا گرفته و توجّه و همراهى لطف او از كسى دريغ نشده است . آيه كريمه قرآن گوياى اين حقيقت است : وَ هُوَ معَكم اينما كُنْتُمْ « هر كجا باشيد خدا با شماست » خداوند همراه ماست مصاحب و رفيق است رفاقت توجّه دقيق به امور دوست را مىطلبد خداوند در خانواده جانشين انسان است ، جانشينى كسى بودن طلب مىكند كه از خانه و اموال شخص غايب در برابر چيزهايى كه موجب ضرر و زيان آنها باشد محافظت شود .
در سفر همراه مسافر بودن ، و در حضر جانشينى او ، ايجاب مىكرده است كه حضرت جمع ميان اين دو حكم كند : « جانشينى و همراهى » بدين سبب فرمودهاند : خداوندا غير از تو نمىتواند بين اين دو امر را جمع كند بدين دليل كه ذات مقدس حق از جهت داشتن و جسميّت پاك و منزّه است . اجتماع اين دو حالت براى اجسام محال است . زيرا يك شىء جسمانى نمىتواند در آن واحد
امير المؤمنين ( ع ) با رساترين عبارت ، و با بهترين جمله اين دعا را به اتمام رسانده است . از و لا يجمعهما غيرك تا پايان كلام از بيانات امام ( ع ) است . م .
[ 261 ]
هم در سفر و هم در حضر باشد . براى توضيح بيشتر اين مطلب فرمودهاند :
جانشين قادر به همسفرى نبوده و همراه قادر به جانشينى نيست .
درباره كلام حضرت كه « تنها خداوند مىتواند همراه مسافر در سفر و جانشين مسافر در خانه باشد » اگر اعتراضى شود كه اين وقتى به جا و بمورد است كه بگوييم هر چيز بىجهتى ، واجب الوجود است ، هر چند اين نظريّه را گفتهاند ، دليل صحّت اين موضوع بطور مطلق چيست ؟
در پاسخ مىگوييم به هر صورت حصر صحيح است ، زيرا بر فرض اين كه ثابت شود امور مجرّد از جسمانيّت و جهت ، سواى خداوند وجود دارند . امّا آنچه كه ذاتا شايسته چنين جامعيّتى باشد ، حق تعالى است ، امور ديگر با لذات چنين نيستند ، ما حصر را بر همين استحقاق و اولويّت حمل مىكنيم .
درباره فايده دعا و دليل مقبوليّت آن ، در ذهن بعضى افراد شبههاى ايجاد شده كه ذيلا به رفع آن شبه پرداخته ابتدا اصل شبهه را توضيح مىدهيم . گفتهاند :
براى خداوند به اجابت رسيدن دعا و نرسيدن آن معلوم و آشكار است با توجّه به اين حقيقت فايدهاى بر دعا كردن مترتّب نيست ، زيرا آنچه وقوعش مقرر باشد حتما انجام مىشود و آنچه عدم انجامش مقرّر باشد حتما انجام نمىشود .
در پاسخ اين توهّم و يا شبهه مىگوييم : هر چيزى كه وجود يابد يا از بين برود داير مدار شرايط و اسبابى است كه امكان و يا عدم امكان آن را ايجاب مىكند و بدون آن اسباب و شرايط تحقّق پيدا نمىكند . با توجّه به اين موضوع دعا جزو امورى است كه ما از خداوند طلب مىكنيم . نتيجه تحقّق يافتن متعلّق دعا و يا عدم آن كه همان اسباب و علل اول باشند ، هر چند براى خداوند معلوم است امّا خداوند ، خود رابط ميان سبب و مسبّب را مقدّر كرده و سبب وجود شىء را دعا قرار داده ، چنان كه سبب بهبود يافتن بيمار را ، دوا ، قرار داده ، و اگر مريض دوا نخورد خوب نمىشود . سبب اجابت دعا به گفته دانشمندان ، فراهم ساختن
[ 262 ]
اسباب آن است بنابر اين لازم است ، انسان آنچه مىخواهد و يكى از اسباب اجابت آن دعاست فراهم كند ، بقيّه اسباب را خداوند متعال ، بنابر اقتضاى تقدير و قضا آماده مىسازد . بنابر اين به منظور تهيّه كردن اسباب ، دعا واجب و انتظار اجابت نيز واجب است . آمادگى براى دعا تحقيقا زمينه را براى اجابت فراهم مىكند . دعاى كامل و انجام كارى كه براى آن دعا مىشود . هر دو معلول علّت واحدى مثلا نيازمندى هستند ، و گاهى هر كدام براى ديگرى مىتواند علّت باشد .
پس از رفع شبهه اوّل ، توهّم ديگرى كه در مورد دعا شده اين است كه : چگونه امور آسمانى از دعاى ما متأثر مىشود ؟ بدين طريق كه ما دعا كنيم و به اجابت رسد . اين تصوّر باطلى است ، زيرا دعا معلول است و نمىتواند در علّت خود اثر بگذارد . بنابر اين ، دعاى دعا كننده اجابت نمىشود ، هر چند به تصوّر دعا كننده امرى كه براى انجام گرفتن آن دعا مىكند ، مفيد باشد .
با توجّه به توضيح فوق ، علّت عدم اجابت دعا اين است كه انجام يافتن خواست دعا كننده هر چند بر حسب نظام كلّ مفيد باشد ، امّا مطابق مقصود وى داراى منفعت و سود نيست ، بدين دليل است كه اجابت دعا به تأخير مىافتد و يا اصلا اجابت نمىشود . به هر حال عدم اجابت دعا به لحاظ نبودن شرطى از شرايط خواست به هنگام دعاست . توضيح آن كه : نتيجه دعا يا بر حسب خواست دعا كننده ، و يا مطابق نظام كل ، مفيد نيست ، بنابر اين دعا مورد اجابت قرار نمىگيرد .
براى روشن شدن اين توهّم بايد دانست كه نفس وارسته به هنگام دعا از آغاز نيرويى بدان اضافه مىشود كه در عناصر مؤثر واقع شود ، و عناصر همچنان قرار داده شدهاند ، كه نفس مىتواند در آنها اثر كند و اين خود اجابت دعاست .
نشانه اين تأثير پذيرى عناصر ، بدن خود ماست . بسيار اتفاق افتاده كه ما چيزى را تصور كرده درباره آن انديشيدهايم و بدن ما نيز بر حسب آنچه نفس اقتضا داشته ،
[ 263 ]
تغيير كرده است يعنى تأثير روح بر جسم و از اين مهمتر گاهى نفس و روان در غير بدن خود تأثير مىكند و گاهى حتّى در نفس ديگرى تأثير كرده و آن را تحت الشعاع قرار مىدهد ما بدين مقدمات قبلا اشاره كرديم .
گاهى خداوند به لحاظ نفس و روحانيّتى كه بدان خدا را مىخوانى ، در صورتى كه خواست انسان بر حسب نظام كل سودمند باشد ، دعاى ما را مستجاب مىكند . از پاسخ چنين فهميده شد كه اوّلا دعا خود تأثير نفسانى دارد و نفس مىتواند در بدن انسان و كارهايى كه به بدن تعلّق داشته باشد اثر بگذارد . مضافا بر اين دعا اگر مطابق نظام كل براى انسان مفيد باشد برآورده خواهد شد . و توهم اين كه چون يكى از شرايط در مورد دعا منتفى است اجابت نمىشود ، صحيح نيست .
[ 264 ]