لغات
مرصاد : در راه كمين كردن كمينگاه را رصد : مراقبت كننده شجى : بر اثر اندوه فراوان گير كردن خوردنى و آشاميدنى در گلو حث : به شدت و جديت بر كارى بر انگيختن اعضل : مشكل شد حيه : كمان ، قوس منى : مبتلا شد تربت : بى دليلى خاك آلود شد اخال : گمان دارم ، مىپندارم وغى : جنگ ، اصل اين واژه براى سر و صدا وضع شده است .
حمس : شدت يافت سمت : طريقت راه و روش لبد الطاير : پرنده به زمين چسبيد .