شرح
امام ( ع ) خداوند سبحانه تعالى را به چهار اعتبار : اوليّت آخريّت ظاهريّت و باطنيّت ثنا گفته است و هر يك از صفات ياد شده را در بيان نهايت كمال تأكيد آورده است .
كمال اوليّت را به نبودن هيچ چيز قبل از خداوند و كمال آخريّت را به
[ 840 ]
نبودن هيچ چيز بعد از حق تعالى دانسته است .
كمال ظاهريّت خداوند را به نبود مافوقى برايش ، و كمال باطنيّت وى را به نداشتن همتايى در نزديكى به اشيا بيان نموده است .
منظور از « ظاهر » بودن خداوند بلندى مقام و رتبه است و لذا فرموده است كه هيچ چيز ما فوق او نيست و مقصود از « باطن » بودن حق تعالى آگاهى داشتن بر امور باطنى و مخفى است و بدين لحاظ به امور نهفته ، نزديك مىباشد ، و نزديك نبودن هيچ چيز باندازه او نسبت به اشيا تأكيدى بر باطن بودن خداوند است . يعنى به اندازهاى كه حق تعالى به اشيا نزديك است هيچ چيز آن تقرّب و نزديكى را ندارد .
با توجّه بدو معنايى كه براى « ظاهر و باطن » كرديم ميان بلندى و نزديكى تقابل بر قرار گرديد . احتمال ديگر در معناى اين دو كلمه اين است كه ظاهر را به معناى آشكار و واضح بگيريم در اين صورت عبارت امام ( ع ) كه فرمود : « فلا شىء فوقه » اين خواهد بود كه هيچ چيز با وجود خداوند مقابله و برابرى نمىكند ، تا مانع شناخت خلق نسبت به خالق گردد و باطن به معناى پوشيده باشد . « فلا شيء دونه » هيچ چيز به اندازه ذات حق تعالى در استتار و پوشيدگى نيست .
معناى چهار ويژگى فوق را براى خداوند بارها و بارها بيش از اين توضيح دادهايم .