قوله عليه السلام : و ذلّل للها بطين بأمره الى قوله إنفراجها :
درباره اين حقيقت پيش از اين اشارهاى شد ، كه فرشتگان مانند ديگر حيوانات جسمانى نيستند . بنابراين بالا و پايين رفتن آنها مانند بالا و پايين رفتن افراد محسوس نيست ، وگرنه حق تعالى جلّ قدسه كه از تصور گمان كنندگان فراتر است لزوما در سمتى قرار مىگرفت ، تا صعود بسوى او انجام پذيرد ، و فرود از نزد او تحقّق يابد . بنابراين لفظ « نزول » كه بر جهت محسوس فرودين اطلاق مىشود استعاره آورده شده است براى نزول عقلانى : بدين معنى كه ، بخششهاى ارزشمند ،
از آسمان جود خداوندى ، بر سرزمينهاى قابل فيض فرود مىآيد . با توجّه به اين معنى فرود آمدن فرشتگان عبارت خواهد بود از : رساندن فيض به موجوداتى كه از نظر مقام پايينتر از فرشتهاند و فرشتگان واسطه ميان موجودات و آفريدگار مىباشند . بنابراين ، منظور از فرشتگان ، فرستادگانى هستند كه مأمور رساندن وحىاند و يا مأموريّت ديگرى دارند . و مقصود از فرشتگان بالا رونده ، فرشتگانى
[ 732 ]
هستند كه اعمال خلايق را نزد خداوند مىبرند .
با برداشتى كه از معناى نزول كرديم ، معناى صعود عبارت خواهد بود از :
صورى كه در ذات فرشتگان بالا رونده نقش مىبندد ، و چنان كه سابقا توضيح داده شد علم خداوند نسبت به امورى كه در مقطع زمانى دور قرار دارند و يا امور معدومهاى كه محقّقا وجود خواهند يافت ، و به زمان دورى وابستگى دارند ، به گونه نقش بستن صورتهاى معقول آنها در لوح محفوظ است .
معناى « صعود » هم مانند لفظ « هبوط » استعاره براى معناى ياد شده است ،
يعنى صعود از سرزمين نفوس به الواح محفوظ ، چنان كه توضيح داده شد .
امّا معناى باز بودن راههاى آسمان بدانسان كه نگاهبانان منقاد و مطيع باشند و عبور بر فرشتگان سهل آسان باشد ، اين است ، كه حجاب و منعى براى فرشتگان وجود ندارد ، زيرا علم فرشتگان بر اعمال و رفتار مردمان و آنچه بر اين جهان مىگذرد نافذ است چنان كه جسم بسته و متّصل مانع از نفوذ بعضى اجسام لطيفه در خود نمىشود ( حرارت ، اصوات ، اشعّه از جسم عبور مىكند ) و از خود عبور مىدهد ، آسمانها مانع آگاهى فرشتگان نسبت به امور اين عالم نمىشوند بنابراين بمنزله جسم شكافدار بوده و بر آن عبارت « إنفراج » اطلاق مىشود . و اينكه نگاهبانان درهاى آسمان براى عبور فرشتگان تسليم و منقادند ،
بدين معناست كه به هيچ وجه مانع نفوذ و آگاهى فرشتگان مقرّب الهى به اين عالم نمىشوند .