ترجمه
« پس اى سؤال كننده درست بنگر و با دقّت و تفكّر ، از صفاتى كه قرآن تو را بدان راهنمايى كرده ، پيروى كن ، و از نور هدايت آن روشنايى بطلب و آنچه شيطان دانستن آن را به تو القا و تكليف كرده در قرآن و سنت پيامبر ( ص ) و پيشوايان دين دانستن آن بر تو لازم نشده است ، دانش آن را بخداوند سبحان واگذار نما ، اين است نهايت حقّ خداوندى بر عهده تو و بدان كه ، انسانهاى راسخ در علم كسانى هستند كه اقرار به تمام غيبهاى پوشيده ، آنان را از تجاوز به سدها و موانع و حدودى كه ميان آنها و حقايق غيبى زده شده بى نياز ساخته است . نسبت به تمام امورى كه جاهلند و تفسيرش را نمىدانند و براى آنها غيب و نهفته است ، مقرّ و معترفند ، و خداوند همين اقرار و اعتراف بر عجز و ناتوانى آنها را ، از رسيدن به آنچه در علم و دانش بدان احاطه ندارند ، ستوده است . و انديشه نكردن آنان در چيزى كه بحث و گفتگو از كنه و حقيقت آن را بانسان امر نكرده است ، رسوخ و استوارى ناميده و آنها را راسخين و استواران در علم و دانش خطاب فرمود ( زيرا از حدّ خود تجاوز نكرده و در آنچه كه مأمور نيستند كنه و حقيقت آن را دريابند تعمّق و انديشه نمىكنند ) پس تو نيز اى سؤال كننده ، به آنچه قرآن كريم راهنمائيت مىكند اكتفا كنى . ( در آنچه فهمت بدان نمىرسد و مأمور بدانستن آن نيستى انديشه نكن ) و عظمت و بزرگى خداوند را به اندازه عقل و فهم خود نسنج كه هلاك و تباه خواهى شد . چه ذات مقدس خداوند چنان قدرتمندى است كه اگر همه انديشههاى بشرى متوجه او شوند ، تا نهايت قدرت و توانايىاش را دريابند ، و اگر فكر و انديشهاى كه آلوده بوسوسههاى شيطانى نگشته ، بخواهد بزرگى پادشاهى وى را در منتهى درجه عوالم غيب و ناديدنيها بدست آورد ، و اگر دلها حيران و شيفته او شوند تا كيفيّت و چگونگى صفاتش را بيابند و اگر عقلها بسيار
[ 695 ]
كنجكاوى كنند ( خردمندان انديشه فراوان بگيرند ) تا چون حقيقت صفاتش آشكار نيست به كنه ذاتش پىبرند ( قدرت ) خداوند متعال آن اوهام و عقول را باز مىگرداند ، ( درمانده و ناتوان مىسازد ) در حالى كه راههاى هلاكت و تاريكيهاى عوالم غيب را طى كرده و از همه جا بازمانده از روى اخلاص روى به حق سبحانه و تعالى مىآورند ( بعد از آن كه از طىّ اين راههاى خطرناك بجايى نرسيدند و از درك حقيقت ذات و صفات وى كه ممنوع گشتهاند برگشتند ) و اعتراف خواهند كرد كه سير در اين راه از روى خبط و اشتباه بوده و كنه معرفت او درك نمىشود ، و به قلب صاحبان عقول و انديشهها خطور نمىكند كه بتوان جلال و عزتش را اندازه گرفت ( چه رسد به اين كه او را دريابند و بر او احاطه علمى پيدا كنند ) او خداوندى است كه بدون صورت و مثالى كه از آن اقتباس كرده باشد ،
جهانيان را بيافريد و بدون سنجش و اندازهگيرى مخلوقاتى كه آفريدگارى پيش از خلق جهان آفريده باشد ، و خداوند عالم از روى نمونه و مدلى كه خالق و معبود سابق بكار برده ، جهان را خلقت كرده و از آن تبعيت كرده باشد ، ( جهان را ايجاد كرد ) زيرا صورت دهنده به موجودات اوست ، و پيش از او آفريدگارى نبوده تا خداوند از روى نقشه او كار كند .
او از ملكوت ، قدرت و شگفتيهاى آن چنان كه ( در عين خاموشى ) نشانههاى حكمتش گوياى آنهاست ، به ما نشان داد كه خلق نيازمند و معترفند به اين كه اوست كه با قدرت و توانايى خود آفرينش را سر پا نگاهداشت ،
تا ما را به معرفت و شناسايى خويش با دلايل قطعيّه و حجتهاى بالغه راهنمايى كند . اوست كه آثار صنعت و نشانههاى حكمتش در نقشهاى تازه و بديع و دلفريبى كه در قالب تكوين ريخته پيداست هر يك از موجودات دليلى بر وجود اويند . پس آنچه آفريده حجّت و دليل بر حقيقت اوست ، هر چند ( مانند جمادات ) بى زبان و خاموش باشند احتياج و نيازمندى موجودات به خالق ، خود اعترافى است بر اين كه تنها اوست كه با قدرت و توانايى خويش آنها را بر پا
[ 696 ]
نگاهداشته است . اقامه دليلى كه ما را بر شناخت خداوند ناگزير ساخت .
پديدههاى نو و تازه آثار صنع و نشانههاى حكمتى بود كه خداوند متعال آنها را ظاهر گردانيد . بنابراين آنچه را آفريدگار جهان آفريد هر چند خاموش و بى زبان باشند ، حجّت و دليلى بر حقيقت ذات اويند . حجّت خداوند بر تدبيرات امور و دلايلش بر خلاقيّت و آفرينندگى پروردگار ، در همه موجودات گويا و پا برجاست .
( اى خداى يگانه بىهمتا ) گواهى مىدهم كه هر كس تو را در داشتن اعضاى گوناگون و متفاوت و به مخلوقت تشبيه كرد و تو را داراى مفاصل كوچك بهم پيوسته كه از تدبير حكمت تو ( در زير گوشت و پوست ) پنهانند ، بداند در حقيقت به يگانگى تو اعتقاد نكرده و تو را نشناخته و دلش به اينكه براى تو مانندى نيست يقين ندارد ، گويا او حكايت بيزارى جستن بتپرستان را ( در قيامت ) از بتهايى كه مىپرستيدند نشنيده . آنگاه كه مىگويند : تَاللَّهِ اِنْ كُنّا لَفى ضَلالٍ مُبينٍ . اِذْ تُسَوّيكُمْ بِرَبِّ العالَمينَ [ 1 ] .
آنان كه تو را با مخلوقات برابر دانستند ، دروغ گفتند آنگاه كه تو را با بتهايشان تشبيه كردند . و به اوهام ( و افكار پوچ ) خويش تو را در كسوت مخلوقين ديده و به انديشههاى ( نارساى ) خود تو را همچون اجسام داراى اجزا دانسته و برويّه خردهاى كوتاهشان تو را با مخلوق گوناگون بيك ميزان و سنجش ديدند .
گواهى مىدهم كسى كه تو را با مخلوق و آفريدهات ، مساوى داشت ،
از تو بر گشته ، و كسى كه از تو برگشته باشد ، به آيات محكمى كه تو نازل كردهاى و بصحّت آنها دلايل روشنى از جانب تو گواهى داده است ، كافر گشته است .
شهادت مىدهم ، تو آن خداوندى هستى كه در خردها نگنجى تا در منشأ انديشهها داراى كيفيّت و چگونگى باشى ، و نه در انديشههاى عقول محدود
[ 1 ] سوره شعراء ( 26 ) آيه ( 97 و 98 ) : به خدا سوگند ما در گمراهى و ضلالت آشكار بوديم هنگامى كه شما را با پروردگار جهانيان مساوى و برابر مىگرفتيم .
[ 697 ]
بحدّى ، تا به تعريف در آيى ، و موصوف بدگرگونى و جابجائى گردى »