لغات
رنق : كدر ، تيره و سياه .
ردغ : گل و خاك كه با آب آميخته شود .
يونق : به تعجب مىآورد ، به شگفت در مىآورد .
يوبق : هلاك مىكند ، از ميان مىبرد .
غرور : فريب ، نيرنگى كه ذهنها را به غفلت در مىآورد .
حائل : منتقل شونده ، حيلهگر .
قمعت الدابه : چهارپا دو دستش را بلند كرد به زمين زد و با دو پايش لگد زد .
قنصت : صيد كرد ، شكار كرد .
اقصدت : به مقصد رسيد .
اوهاق : جمع وهق ، ريسمانها .
صنك : تنگ ، سخت و دشوار .
اقلع عن الشيئى : از آن خوددارى كرد .
اخترام : پيش از مرگ طبيعى مردن ، مرگ زودرس .
ارعوى : خوددارى كرد ، بازگشت .
حذا حذو فلان : كارى بمانند كار او انجام داد .
ارسال : جمع رسل : دسته گوسفندى كه بدنبال دسته ديگر حركت مىكند .
صيّور الأمر : سرانجام امور ، آخر هركار .