فصل اول امام ( ع ) از جهت مجد و عظمت به سه اعتبار خداوند تعالى را ستوده است
و به ترتيب ذيل :
الف : خداوند گستراننده زمينهاست ، يعنى حق متعال زمينهاى هفتگانه را گسترانيده است از اين بيان امام ( ع ) هر طبقهاى از زمين با وجودى كه كل زمين كروى است انبساط يافته و گسترانيده شده است . به دليل فرموده حق تعالى :
وَ الاَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحيها [ 1 ] . و فرموده ديگر حق تعالى : وَ الاَرْضَ مَدَدْناها [ 2 ] به خوبى روشن است كه گستردن و امتداد دادن به اعتبار طبقات زمين
[ 1 ] سوره نازعات ( 79 ) آيه ( 30 ) : زمين را پس از آن پهن كرد و گسترانيد .
[ 2 ] سوره حجر ( 15 ) آيه ( 19 ) : و زمين را ما گسترانيديم .
[ 426 ]
در نظر گرفته شده است نه آن كه چند زمين وجود داشته باشد . و گاهى به لحاظ سطح خارج زمين از آب ، كه حيوانات از آن استفاده مىكنند ، گستردگى اطلاق مىشود ، چه به ظاهر ، در ذهن مردم ، روى زمين مسطّح و گسترده است ، هر چند به اعتبار عقل ، زمين ، محدّب و برآمده مىباشد . البتّه به مسطّح بودن زمين خداوند اشاره كرده مىفرمايد : وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الاَرْضَ بِساطاً [ 3 ] اَلَّذى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْضَ فِراشاً [ 4 ] .
ب : خداوند كسى است كه آسمانها را محكم و استوار ساخت كه بر زمين سقوط نكند . اگر اشكال شود كه امام ( ع ) در خطبه قبل فرمودهاند : آسمان را بدون استوانه و پايهاى محكم و استوار ساخت امّا در اين خطبه به « عمد » كه طناب و پايه است اشاره كرده ، استحكام آسمان را به عمد نسبت مىدهد و بظاهر اين دو كلام منافات دارند در پاسخ اين اشكال گفته مىشود اين دو كلام با يكديگر تناقض ندارند .
چنان كه قبلا توضيح داديم منظور از « عمدى » كه آسمانها بدان استوار شده است قدرت خداوند است نه وسايل مادّى ، پس وقتى كه مىگوييم عمدّ ندارد ، يعنى طناب و استوانههاى مادّى ، هنگامى كه گفته مىشود « عمد » دارد يعنى قدرت حق آن را محكم و استوار نگاه داشته است .
ج : خداوند كسى است كه دلها را بر فطرت آفريد چه آنها كه شقىاند و چه آنان كه سعيد مىباشند يعنى حق تعالى ، نفوس را چنان مهيّا و مستّعد و آماده آفريده است ، كه قادرند راه خير و يا شرّ را پيموده ، و در نتيجه مطابق قضاى الهى مستحق سعادت و يا شقاوت قرار گيرند . خداوند متعال درباره زمينه استعداد و آمادگى فرموده است : وَ نَفْسٍ وَ ما سوّيها فَاَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْويها قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَكّيها
[ 3 ] سوره نوح ( 71 ) آيه ( 19 ) : خداوند كسى كه زمين را براى شما فرش قرار داد .
[ 4 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 22 ) : خداوند زمين را براى شما بساط قرار داد .
[ 427 ]
وَ قَدْ خاب مَنْ دَسّيها [ 5 ] در آيه ديگر مىفرمايد : وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ [ 6 ] . يعنى معرفت پيمودن راه خير و شر را ، بدو الهام كرديم . عرفاء در بسيارى از موارد ، نفس را به قلب و شقاوت دل را به وارونگى آن ، تعبير كردهاند . بدين توضيح كه سعادت و شقاوت ، به فطرتى كه در لوح محفوظ مقرر است مربوط مىشود ، پس آن كه عنايت خداوند را ، با جلودارى عقل مطابق آنچه برايش نوشته شده است ، بگيرد ،
آماده قبول هدايت براى پيمودن راه خدا مىشود و چنين كسى سعادتمند است ، و آن كه براه عقل نرود ، حكم خداوندى و قضاى الهى او را گرفتار كرده و به وادى هلاكت و نابودى مىكشاند ، چنين كسى بدبخت و رانده شده از درگاه حق مىباشد . خداوند متعال به همين حقيقت اشاره دارد كه : فَمِنْهُمْ شقيٌ و سعيدٌ [ 7 ] .
قوله عليه السلام : و اجعل شرائف صلواتك و نوامى بركاتك على محمّد عبدك و رسولك . اين فراز از كلام امام ( ع ) بعضى از خواستهايى است ، كه حضرت ، از خداوند منان دارند . و در طلب آن خواستها دعا مىكنند . منظور از « شرائف صلواة » تقاضاى رحمت فراوان و كمال جود و بخشش براى اشخاص مستعد و نفوس آماده فيضگيرى است . و مقصود از « نوامى بركاة » فزونى بركت و عطا و وجود مىباشد .