8 قوله عليه السلام : و كلّ بصير غيره يعمى عن خفىّ الالوان و لطيف الأجسام :
« هر بينايى جز خداوند از ديدن رنگهاى پوشيده و اجسام لطيف نابيناست . » مىگوييم ( شارح ) رنگهاى پوشيده مانند رنگهايى كه در تاريكى قرار داشته باشند . و لطيف گاهى به معنى بيرنگ به كار مىرود ، مانند هوا و گاهى به معنى جوهر كم قوام است به اعتقاد متكلّمين مانند جوهر فرد و مانند ذرّه . لطيف به هر دو معنا براى حيوان قابل درك نيست . لفظ « عمى » در عبارت حضرت مجازا به كار رفته است ، زيرا كورى يا بطور مطلق بى چشمى است و يا به معناى بينا نبودن شخصى است كه لازمهاش بينايى است . غير خداوند ، هر كس كه بينا و
[ 372 ]
داراى چشم باشد هيچ يك از اين دو اعتبار بر او صدق نمىكند . بنابراين لفظ يعمى بطور مجازى به كار رفته است . ادراك نكردن انسان رنگهاى پوشيده و جسمهاى لطيف را به معناى كورى حقيقى وى نيست . ولى چون كورى از اسباب نديدن مىباشد لفظ « عمى » بر نديدن ، به عنوان به كار بردن سبب عمى به جاى مسبّب « نديدن » استعمال شده است . اين توصيف در زمينه ستايش پروردگار ،
لازمهاش ، به دور دانستن بينايى حق متعال از نقيصه كورى ، و از آن فراتر گمان نابينايى است ، زيرا حضرت سبحان وارسته است از اين كه در معرض عروض چشم و يا كورى واقع شود ، و بلند رتبهتر از آن است كه درك و بينايى او به وسيله چشم و مژگان ، انعكاس صورت و رنگها باشد هر چند او شاهد و گواه بر همه چيز بوده و همه امور را درك مىكند .
از علم و آگاهى حق تعالى هر آنچه در اعماق زمين است هم به دور نيست چون بينايى خداوند به معنى ياد شده فوق نيست . مىتوان گفت درك حق تعالى اشيا را بدين اعتبار است كه او كمال صفات اشياى مورد درك را مىداند و درك مىكند .
اين نوع درك بصرى از آنچه كه ديدههاى كوتاه بينانه از ظاهر پديدها درك مىكنند ، واضح و روشنتر است