شرح
كلام حضرت كه مىفرمايند : « تداكّوا . . . » اشاره است به نوع عملكرد يارانش درباره جنگ صفين ، چون امام ( ع ) آنها را به مدتى طولانى از آمادگى براى جنگ بازداشته بود . و امام ( ع ) اصحابش را به دو دليل از عجله كردن ،
درباره كارزار منع مىكرد .
1 اول آن كه شيوه رفتار آن بزرگوار در جنگها اين بود كه به دشمن فرصت مىداد تا جنگ از ناحيه وى آغاز شود و دشمن مسئول عواقب كارزار باشد .
2 دوّم آن كه در چگونگى با خصم ، تمام جهات مصلحت را در نظر مىگرفت ، بىآن كه در اصل جنگ با طاغيان و متمرّدين كه يك واجب بود ترديد داشته باشد ، زيرا امام ( ع ) مأموريّت داشت كه با مخالفان كه مخالف حق بودند برخورد قاطع داشته باشد . آرى تأمّل حضرت براى به دست آوردن انديشه نيك در كيفيت برخورد ، و فرصت دادن به دشمن بود كه محتمل بود حق را دريافته به طاعت باز گردد و موجب ريختن خون مسلمين نشود ، چنان كه اين حقيقت را در گفتار آينده خود بصراحت فرمودهاند . سپس حضرت ازدحام آنها را با بيان
[ 1 ] ترجمه متن كلام حضرت با توجّه به آنچه شارح بزرگوار آوردهاند انجام گرفت . امّا شارحان ديگر و مترجمين نهج البلاغه صدور اين كلام را به هنگام قتل عثمان و هجوم شورشيان بر در خانه حضرت براى بيعت دانسته ، و عاقبتنگرى و دورانديشى حضرت براى قتال شورشيان بصره « طلحه و زبير » در جنگ جمل بوده است .
كه آيا با خواستههاى آنان موافقت نمايد ، و يا سزاى پيمان شكنىشان را كف دستشان بگذارد .
[ 309 ]
دو صفت تأكيد فرمودهاند : 1 هجوم مردم را به ازدحام شتران تشنه ، هنگامى كه ساربان آنها را براى آب رها مىكند تشبيه كرده ، جهت مشابهت ، شدّت ازدحام و هجوم آنها را قرار داده است . و نتيجه اين ازدحام را گمان قتل خود و يا كشتن گروهى گروه ديگر را دانسته ، و بدينسان شدّت ازدحام و هيجان آنها را در تقاضايى كه داشتهاند بيان مىفرمايد .
سپس مىفرمايد : « ظاهر و باطن اين امر را بخوبى سنجيدم » اين جمله امام ( ع ) به دلايلى كه موجب منع يارانش از تصميم فورى بر جنگ مىشده است ،
اشاره دارد . و آن به كار گرفتن درايت و انديشه لازم درباره كارزار با آنها بوده تا اين كه براى حضرت ، خطر ترك قتال كه همانا كفر به آيين محمد ( ص ) بوده و يا اقدام به جنگ و ريختن خون مسلمين روشن شود ، زيرا انتخاب يكى از دو امر موجب خطر و خسران بوده است . بدين توضيح كه : گزينش كارزار سبب بذل جان و هلاكت جمعى از مسلمين مىشده ، و از طرفى ترك جنگ ، موجب مخالفت با فرمان خدا و دستور پيامبر اكرم ( ص ) مىشده كه نتيجهاش كيفر دردناك جهنم بوده است . ولى چنان كه دانستى براى سعادت دنيا ارزشى نيست و بدبختى دنيا به نسبت بدبختى آخرت در نزد خردمندان بويژه شخصيّتى همچون امير المؤمنين ( ع ) ناچيز است نظر به همين خصوصيت و حقيقت است كه مىفرمايد : « انتخاب كارزار براى من از انتخاب كيفر آخرت آسانتر و مرگ دنيوى به نسبت هلاكت اخروى سهلتر مىباشد . » حضرت لفظ مرگ را ، براى ترس و سختيهاى دنيا و آخرت استعاره آوردهاند ، زيرا مناسبت ميان مرگ و هول و هراس سختى و شدّت است كه در هر دو وجود دارد .
[ 310 ]