قوله عليه السلام : نطقت حين تعتعوا [ تمنّعوا ] :
« سخن گفتم به معناى ديگران سكوت اختيار كردند » . اشاره به ويژگى فصاحت روانى سخن و خصلت علم و دانش آن بزرگوار دارد . يعنى در قضاياى مهمّ ، و احكام مشكل ، و ميدان سخنورى كه بليغان و سخنوران درمانده بودند ، سخن گفتم . نطق و سخنورى خود را كنايه از درماندگى ، رسوايى و سرافكندگى آنان آورده است .
در ادامه خطبه فرمودهاند : وقتى كه ديگران گوشهگيرى و عافيت طلبى پيشه كردند ، و يا اصولا به فكر چيزى نبودند ، من در شناخت امور دقت نظر داشتم .
اين سخن حضرت ، اشاره به بزرگ همّتى آن جناب ، در به دست آوردن آنچه كه براى انسان ، از شناخت امور ، و آزمايش و توجّه به منشأ و موارد آنها لازم است ، مىباشد . همّت بلند ، خصلتى است كه با شجاعت رابطه دارد .
[ 203 ]
چون در اشراف بر امور ، انسان ، به نوعى كنجكاوى ، توجّه عميق ، و دقّت نظر ، در شناخت امور ، و آزمودن آنها نيازمند است ، ناگزير بايد ، فكرى بلند را كه بدان وسيله حقيقت امور شناخته مىشود ، به كار انداخت و ديده انديشه را در رسيدن به امور عقلانى به كار گرفت ، و قوه خيال را براى جستجوى منابع احساسات به كار بست .
بنابر اين واژه « تطّلع » را به عنوان استعاره از مراحل تحقيق به كار گرفته و به كنايه آوردهاند . يعنى شناخت من از امور به هنگام كوتاهى ديگران ، در شناخت كارها و انجام وظايف آنان بوده است .
لفظ تقبّع كه در لغت به معناى سر در زير دو دست مخفى كردن به كار رفته ،
در عبارت حضرت به طور استعاره از كوتاهى فكر و عدم توجّه به امور آمده ، كه دقيقا معناى ضدّ « تطّلع » را دارد ، بدين توضيح كه « تطّلع » كشش فكرى و بكار افتادن ذهن در شناخت امور است ، و « تقبّع » كوتاهى انديشه و ناتوانى آن از شناخت امور .