قوله عليه السلام : و أيم اللّه الى قوله انفراج الرأس :
« بخدا سوگند ، با اين وضع روحى شما به گمان من اگر جنگ سختى درگير شود ، همچون سر كه از بدن جدا شود ، از من فاصله خواهيد گرفت » امام ( ع ) قسم مىخورد ، گمانش نسبت به مردم كوفه به هنگام سختى كارزار و گرمى بازار مرگ اين است كه بمانند جدا شدن سر از آن حضرت جدا خواهند شد . كه كنايه از تفرّق شديد و جدا شدن بىبازگشت است .
اصطلاح « انفراج الرأس » يعنى جدا شدن سر از بدن به عنوان مثل آورده
[ 173 ]
شده است . گويند : اول كسى كه اين مثل را به معنى تفرقه شديد ، در وصيّت به فرزندانش بكار برده اكثم بن صيفى بوده است . وصيّت اكثم به فرزندانش اين است : « فرزندانم ، به هنگام سختيها بمانند جدا شدن سر ، از هم جدا نشويد زيرا با تفرقه و جدايى عزّت خود را از دست خواهيد داد و بعد از آن قادر به اجتماع نخواهيد بود . » در تفسير و توضيح « انفراج الرأس » اقوالى را نقل كردهاند از جمله :
الف ابن دريد گفته است : معناى اصطلاح جدا شدن سر از بدن ، شدّت جدايى و كمال تفرقه است ، چنان كه ، سر جدا شده هرگز به بدن متصل نمىشود .
ب مفضّل در معنى اين اصطلاح گفته است : رأس نام مردى است كه يكى از آباديهاى شام به وى نسبت داده شده است ، به آن آبادى دور افتاده ، كه محل شراب فروشى است ، بيت الرأس مىگفتهاند .
حسّان گفته است : چون آن آبادى داراى آب و عسل فراوان بوده بدان بيت الرأس مىگفتهاند . و چون آن مرد از خويشان و مكان اصلى خود جدا شد و هيچگاه به زادگاه خود برنگشت ، براى جدايى و تفرقه ضرب المثل قرار گرفت .
ج برخى گفتهاند ، چون سر ، چنين است كه اگر بعضى از استخوانهايش از بعضى ديگر جدا شود ، بهبود و صحّت آن دشوار است ، ضرب المثل شده است .
د بعضى گفتهاند معناى عبارت امام اين است : « انفرجتم عنّى رأسا » يعنى بكلّى از من جدا شديد .
ه گفتهاند اين جمله اصطلاح است براى كسى كه مىخواهد خود را رهايى ببخشد .
و گفتهاند : معنى جدا شدن زن به هنگام وضع حمل از فرزند خود ، با اين اصطلاح آورده مىشود كنايه از شدّت تفرقه است زيرا چنين جدا شدنى نهايت جدايى و فاصله است . امير مؤمنان ( ع ) در جاى ديگر نهج البلاغه براى بيان شدّت
[ 174 ]
تفرقه و جدايى اين عبارت را به كار بردهاند : « انفراج المرءة عن قبلها » يعنى بمانند جدا شدن زن به هنگام وضع حمل از بچهاش كه هرگز پس از آن اتّصالى صورت نمىگيرد . اين اصطلاح را به هر معنا كه بگيريم غرض حضرت از اين عبارت نهايت جدايى و تفرقه كوفيان است ، با اين كه بشدت به وحدت كلمه و يگانگى نيازمند بودهاند .
منظور از عبارت : استحرار الموت يكى از دو معناست . احتمال اول آن كه به طور مجاز شدّت جنگ را به گرماى آتش تشبيه كرده و چنين فرموده باشند .
در اين صورت « استحرار » از ريشه حرارت به معنى گرما گرفته شده است . احتمال دوّم آن كه كنايه از حضور مرگ و خلاصى يافتن باشد ، بدين معنى « استحرار » از حرّيّت گرفته شده باشد . با هر دو احتمال جمله معناى شرطيه مىدهد ، بدين مضمون : گمان من درباره شما اين است كه اگر پيكار سختى در گيرد . . . و لفظ « ان » در عبارت حضرت : ان لو حمس الوغى براى تأكيد است و چنين معنا مىدهد : « محقّقا شما مردم كوفه از اطراف من پراكنده خواهيد شد » اسم « ان » در عبارت حضرت نيامده ، و به صورت ضمير قصّه در نظر گرفته شده است مفهوم سخن چنين خواهد بود : داستان از اين قرار است ، كه اگر جنگ سختى پيش آيد ، شما فرار خواهيد كرد تمام جمله يعنى « ان » با اسم و خبرش به جاى مفعول دوّم فعل « ظنّ » به حساب مىآيد .
مقصود حضرت از اين كلام سرزنش و توبيخ ياران خود مىباشد ، كه از كوتاهى و سهلانگارى آنها در امر جهاد حاصل شده ، و از اين فراتر ، بىهمّتى آنان در امر كارزار ، تا بدان حد رسيده بود ، كه براى حضرت چنين گمانى را به وجود آورده بود .