شرح
حضرت براى ايراد مطلب مقدمهاى را كه بيان فضيلت و توصيف حضرت رسول ( ص ) پيرامون بعثت و چگونگى ارشاد مردم به دين حق است بيان كرده تا
[ 156 ]
بر اين پايه برترى خود را استوار سازد و از اين مقدمه سرزنش آنان را كه از قريش طلحه و زبير عليه آن بزرگوار دست به شورش زدهاند ، نتيجه بگيرد . بدين منظور فرموده است : « خداوند پيامبر را برانگيخت . . . » در آغاز خطبه ، به فضيلت پيامبر اشاره دارد و سپس شرح حال عرب پيش از بعثت كه ديانتى نداشته و كتابى نمىخوانده و مدّعى نبوّت نبودهاند ذكر شده است . حرف « واو » كه بر اوّل فعل « كيس » و « لاى نفى » آمده براى بيان حالت و چگونگى وضع زندگى مردم جزيرة العرب است .
اگر سؤال شود در خطبه حضرت ، ادّعا شده كه در آن زمان عرب ، كتابى نمىخوانده در حالى كه يهوديان ، تورات و مسيحيان انجيل را مىخواندهاند .
جواب مىدهيم كتابى را كه يهوديان ادعا داشته ، و نامش را تورات گذاشته بودند ،
كتابى نبود كه بر حضرت موسى ( ع ) نازل شده بود . آنان تورات را چنان تحريف كرده و تغيير داده بودند كه گويا كتاب ديگرى شده بود ، در اين باره خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد : قُلْ مَنْ اَنْزَلَ الْكِتابَ الذّى جاءَ بِهِ مُوسى نُوراً وَ هُدىً لِلنّاس تَجْعَلُونَهُ قراطيسَ تُبْدوُنَها و تُخْفُون كَثيراً [ 1 ] از تعبير اين آيه شريفه چنين استفاده مىشود ، از آن جهت كه تورات تبديل يافته و تحريف شده بود ، دقيقا كتابى نبود كه بر حضرت موسى ( ع ) نازل شده بود .
امّا كتابى كه مسيحيان در دست داشته و ادّعا مىكردند كه انجيل است ، به دليل وجود مطالب غير صحيح در آن ، مورد اعتماد نيست و تثليثى كه در انجيل نقل شده نوعى كفر محسوب مىشود ، و آنها هم كه تلثيث را قبول ندارند ،
تعدادشان بسيار اندك است و سخنشان مورد قبول مسيحيان نيست ، بنابر اين
[ 1 ] سوره انعام ( 6 ) آيه ( 91 ) : بگو اى پيامبر كيست آن كه كتاب تورات را بر موسى نازل گردانيد كه روشنايى و هدايت براى مردمان بود و شما يهوديان آن را به صورت اوراق پراكنده درآورديد و بسيارى از آن را مخفى داشتيد .
[ 157 ]
ادّعاى اين كه آنچه در دست آنهاست انجيل حضرت عيسى ( ع ) باشد قابل قبول نيست . با توضيح بالا روشن مىشود كه نمىتوان اقرار و ادّعا كرد كه به هنگام بعثت رسول گرامى اسلام حضرت محمد ( ص ) كتابى از جانب خداوند در دست مردم بوده است . اگر بپذيريم كه در نزد يهوديان و مسيحيان كتاب آسمانى بوده است ، امّا بيشتر مردم عربستان دين و كتابى نداشتهاند ، احتمالا منظور حضرت از عرب همين اكثريت است ، هر چند اندكى از مردم عرب به پارهاى از دستورات و آثار شريعت حضرت اسماعيل ( ع ) عمل مىكردهاند و گروهى هم به سنّتهاى بر جاى مانده از دوران آن حضرت پايبند بودهاند .