لغات
ذوقار : محلى است در نزديكى شهر بصره ،
همانجا كه عربهاى مسلمان بر ايرانيها پيروز شدند .
يخصف نعله : كفشش را وصله مىزد .
[ 155 ]
بوّأهم : آرامش بخشيد ، جايگزين ساخت مخلّة : منزلت ، مقام و مرتبه منجاة : محل رستگارى قناة : نيزه ، ستون پشت كه فقرات را نظم مىبخشد .
صفاة : سنگ نرم و پهن ساقه : جمع سائق : راننده ، تعقيب كننده .
تولّت بحذافيرها : همهشان پشت كردند ،
همگى فرار كردند .
بقر : شكافتن ، شقه كردن .