ترجمه
« اى مردمى كه بدنهايتان مجتمع و انديشههايتان پراكنده است سخن شما در اغراق گويى و لاف و گزاف سنگهاى سخت را نرم مىكند امّا عملتان دشمنان را به طمع حمله مىاندازد به هنگام گرد آمدن در مجالس درباره جنگ چنين و چنان مىگوييد . امّا وقتى كه جنگ واقعى آغاز مىشود ، از پيكار فرار مىكنيد و « اى جنگ از ما دور شو » را بر زبان مىرانيد .
بزرگوارى و پيروزى نيافت آن كه شما را به جنگ فرا خواند ، آسايش نديد قلب آن كه به شما دل خوش كرد . دلايل شما براى پيكار نكردن با دشمن ، گمراهى است ، مانند بدهكارى كه براى اداى دين خود امروز و فردا مىكند . شما نيز به دلايل بيهوده و واهى ، امروز و فردا مىكنيد و از رفتن به جنگ سر باز مىزنيد .
شخص خوار و ذليل نمىتواند از ستمى كه بر او رفته است ، جلوگيرى كند ، حق جز با كوشش به دست نمىآيد .
شما بعد از آن كه سرزمين خود را از دست داديد از كدام سرزمينى دفاع مىكنيد ؟ و پس از من در ركاب كدام امام مىجنگيد ؟ .
بخدا سوگند ، فريب خورده كسى است كه فريب شما را بخورد آن كه بخواهد به وسيله شما رستگار شود ، اميد بيجا داشته است ، چنان است كه در بازى قمار ، با تير بدون سهم و نصيب پيروز شود كسى كه در مقابل دشمن به شما دلگرم
[ 107 ]
شود ، چنان است ، كه بخواهد با تير شكسته و بىپيكان دشمن را مغلوب كند .
بخدا سوگند ، پس از اين هرگز گفته شما را باور نخواهم كرد و به يارى شما طمع نخواهم داشت و دشمن را با اظهار پشتيبانى شما نخواهم ترسانيد شما را چه مىشود ؟ دواى درد شما چيست ؟ علاج بيماريتان كدام است ؟
دشمنان هم مثل شما بشرند از چه مىترسيد ؟ آيا بدون آگاهى سخن مىگوييد ؟ و بدون پرهيز از گناه غفلت مىورزيد و آيا به غير حق به چيزى طمع بستهايد ؟ »