شرح اين فرموده حضرت : ان لم تكونى الاّ انت تهبّ اعاصيرك [ 4 ] ،
از نظر فنّ سخنورى و اعراب كلمات بدين گونه است كه : حضرت از غايب به حاضر بازگشت مىكند ، يعنى در حالى كه از موضوع غايبى سخن مىرانده است ، ناگاه كوفه ، مورد خطاب قرار مىگيرد . و ضمير « انت » بعد از كلمه « الاّ » را براى تأكيد جمله پيش از « الاّ » آورده ، جمله فعليّه « تهبّ اعاصيرك » حال است براى كوفه و خبر « كان » از جمله ساقط شده است ، با اين توضيح معناى سخن آن بزرگوار چنين مىشود :
به تحقيق اگر جز تو اى كوفه سرزمينى ديگر در اختيار من نباشد ، در حالى كه بادهاى مخالف تو ، نيز وزيدن گيرد ، به چه چيز مىتوانم دست پيدا كنم ؟
لفظ « اعاصير » در عبارت خطبه احتمالا يكى از دو معناى زير را دارد :
1 معناى حقيقى كلمه كه همان تندباد باشد ، زيرا كوفه ، معروف به وزش تندبادهاى خاك برانگيز است .
2 استعاره از اختلاف افكار مردم كوفه ، كه سرچشمه حيله و نيرنگ و
[ 4 ] اگر جز تو كوفه در اختيار من نباشد و بادهاى مخالف تو نيز وزيدن گيرد ، به چه چيز دست خواهم يافت ؟
[ 42 ]
خوددارى از اطاعت و فرمانبرى آن حضرت بودهاند . بنابر اين وجه شباهت در وزيدن باد و اختلاف افكار ، آزار و رنجى است كه در هر دو مورد ، پديد مىآيد .
با توجّه به استعاره بودن كلام ، معناى فرموده حضرت اين است :
اگر جز تو اى كوفه مددكارى و سپرى براى من كه دشمن را عقب برانم نباشد و جز تو بهرهاى از فرمانروايى و خلافت نداشته باشم ، با وجودى كه حال تو كوفه از بدى و اختلاف آرا و افكار ، براى من معلوم است . به چه چيز دست خواهم يافت ؟ پس « فقبحا لك » اى كوفه زشتى نصيب و بهرهات باد .
عبارت : « فقبحا لك » پس از بيان سبب بد بودن كوفه ، بدگويى و زشت شمارى مردم كوفه است ، و به دليل همين ناچيز شمارى كوفه ، و يا در حقيقت مردم كوفه ، به شعر شاعر مثل آورده و فرموده است :